مدیریت
امروزه، با پارادايمهاي جديدي كه براي انسانها در جوامع گوناگون بشري مطرح شده، نيازمند زبان جديد از دين هستيم، تا بار ديگر دين شأن و منزلت قديمي خود را در بين ابناء بشر بهدست آورد و حفظ كنددين و جامعة جديد، بيش از هر زمان ديگري، رفع سوءتفاهمات گذشته اديان و درك درست از همديگر، و همكاري متقابل همة جوامع بشري، اعم از ديني و غيرديني، را ميطلبد و براي ادامة حضور سرزنده و فعال در درون جامعه واحد بشري چارهاي جز اين تفاهم و همكاري نيست...
ادامه مطلباخبار و رویدادها
انتشارات برگزیده
کتابخانه مرکز پژوهش ادیان جهان
در حال حاضر كتابخانه مركز با بیش از 6000 جلد كتب ديني، فلسفي، اجتماعي، و كتابهاي مرجع زبانهاي فارسي، انگليسي، عربي، فرانسه، و آلماني ميباشد كه به طور روز افزون در زمينه فعاليتهاي گروههاي علمي مركز در حال افزايش است. نرم افزار كتابخانه كه توسط مهندسين زبده طراحي و تهيه گرديده است با همكاري كارشناسان كتابخانه مجلس شوراي اسلامي مرحله ثبت كتب و ردهبندي آنها با روش استاندارد به انجام رسيده و هم اكنون با قابليت جستجوي تركيبي و امكانات كامل در حال بهرهبرداري ميباشد.
ادامه مطلب
پرسش و پاسخ
دوست بزرگوارم، استاد ارجمند، حضرت آیتالله جناب آقای دکتر سیدمصطفی محققداماد زیدالله توفیقاته که همواره ـ بهقول مولانا ـ در گردابهای دوران سخنان بموقع و راهگشایی میفرماید، در بحبوحۀ بحث عقلانیت صلح امام حسن علیهالسلام که این روزها در بین رئیس جمهور و مقامات عالیه مملکت جریان دارد، مطلبی بشرح زیر (با قدری تلخیص) فرمودهاند که دو ـ سه نفر از دوستان و شاگردان جلسه برای بنده نیز فرستادهاند و کسب نظر و توضیحات بیشتر کردهاند که ذیلاً چند نکتهای را در این باب خدمتشان عرض میکنم. اما قبلاً اجازه بفرمایید عین صحبتهای استاد را که در سایت ایشان آورده شده باهم مرور کنیم: «در قرآن پیروزی و فتح مبین اشاره به صلح دارد. منظور از فتح مبین صلح حدیبیه است. بنابراین قرآن جنگ را برتر و مقدم [از صلح] نمیداند. من از صلح امام حسن(ع) برداشت دیگری هم دارم. صلح امام حسن(ع) یک پیام دیگری هم دارد. اینکه ایشان با چه کسی صلح میکند؟... با معاویه ستمکار و ظالم. این مسأله یک پیام دارد. من معتقدم ما باید در شیعه خلافت را از امامت جدا کنیم. امامت امری قدسی و متصل به خداوند است و خدا امام را مشخص میکند. جنبه امور دنیوی انسانها هم با بیعت و شوار است و شیعه برای خلافت تقدس قائل نیست... اگر خلافت قدسی بود صلح امام معنا نداشت. پس یکیاز پیامهای امام حسن(ع) این بود که زندگی دنیوی را باید از تقدس جدا کرد».
- ضمن تشکر از اعتماد دوستان و شاگردان عزیزم، چنانکه میدانید بنده لزوماً مفسر و مدافع همه آرای دوست بزرگوارم حضرت آقای داماد نیستم، هرچندکه بسیار ایشان را قبول دارم و برای ایشان و آراء حکیمانهشان احترام قائل هستم.
- همچنین، چنانکه میدانید امروزه، بهجهت شرایط زمانه و جور روزگار، خیلیها بهسختی ... مشاهده شرح کامل
سؤال مربوط به مطالب ارسالی دوست ارجمند آقای مهندس بهرنگ از سخنان اخیر آقای دکتر سروش راجعبه خشونتطلبی و سلطهجوییِ ذاتی اسلام! رئوس نکات مطالب ارسالی، برحسب نقل/ روایت/ دریافت دوستمان آقای مهندس بهرنگ عبارتند از: 1. اینکه اسلام دین رحمت و شفقت و این چیزها نیست، بلکه دین سلطه و جنگ و انتقام و اقتدار است؛ 2. اگر کلیت قرآن و سیره را درنظر بگریم در مییابیم که هیچ ربطی به عشق و محبت و بردباری عیسی و مسیحیت (حتی عیسی و مسیحیتای که در قرآن تصویر میشود) ندارد؛ 3. محمد حتی زمانی که در مکه بود و ظاهراً کاری علیه مشرکان و مخالفانش نمیکرد، هرجا که میتوانست وعده انتقام و عذاب به آنها میداد؛ 4. معنای عذاب در ترجمه فارسی تقریباً تحریف شده و از شکنجه به سوی تنبیه شدید رفته است؛ 5. اگر در تورات چندان اثری از جهنم نیست و اگر در زرتشتیگری در حد پل چینوت است و اگر در مسیحیت هم جهنم کمرنگ است، در اسلام و قرآن خداوند چنان است که آتش بر جهنمیان نازل میکند و وقتی گوشتشان سوخت باز گوشت نو میرویاند تا «خوب طعم شکنجه الهی را بچشند»؛ 6. آیات و احادیث و روایاتِ مبتنی بر مهرورزی و عطوفت و مدارا چنان در قرآن و سیره کم، جزئی و موردی هستند که میتوان با قاطعیت گفت کلاً قرآن کتاب خوف و خشیت نامه است؛ 7. محمد، چنانکه خود گفت، آماده بود تا بکشد، نه اینکه مثل عیسی بگوید طرف دیگر صورتم را هم سیلی بزن؛ 8. اشاره به ماجرای دردناک و شرمآور ترور زنی که محمد را هجو کرده بود، درحالیکه در میان فرزندانش بود و پستانش در دهان طفل شیرخوارش. بنابر روایت، محمد روز بعد به قاتل که دچار عذاب وجدان شده بود دلداری داد!؛ 9. اینکه تصوف و عرفان بود که بعداً توانست تا حدودی عشق و محبت و رواداری را به اسلام تزریق کند. آنها بودند که مفهوم بیرحمانه «خلود» جهنمیان را که در قرآن به آن تصریح شده تلطیف یا تحریف کردند؛ 10. پیامبر اسلام بیش و پیشاز ایمان دغدغه اسلام را داشت و میگفت باید تسلیم باشید و زیر سلطه، حالا اگر ایمان آورید چه بهتر!؛ 11. اینکه نیچه محمد را در کانتکست اخلاق قهرمانان ستایش میکند و مسیح را در کانتکست اخلاق بردگان میگذارد از همین اقتدارگرایی و سلطه جویی است؛ 12. قرآن حتی در مقابل اهل کتاب هم همین موضع را دارد و به کمتر از جزیه دادن با خفت راضی نمیشود؛ 13. کلیّت این مفاهیم و رفتارها تا همین اواخر مورد تأیید عرفا و دانشمندان و فلاسفه مسلمان ازقبیل ابن عربی، مولوی، ابن سینا و طباطبایی هم بوده است؛ 14. در آثار عارف و صوفی بزرگی مثل مولوی هم هیچ مشگلی در کشتن کفار وجود ندارد؛ 15. کسی مثل [علامه] طباطبایی که در سلوک شخصیاش بسیار ملایم و مثل حریر بود در المیزان چنان از احکام سر بریدن و نفی بلند و شکنجه و جهاد ابتدایی حمایت میکند که آدمی را به حیرت وا میدارد؛ 16. آقای طباطبایی میگوید یک نسل را که به زور و خشونت و سوزاندن خانههایشان مسلمان کنید نسلهای بعدی خودشان به تقلید مسلمان میشوند و مشکلی نیست؛ 17. پررنگ بودن موسی ـ در قیاس با عیسی ـ در قرآن در هیمن راستا ارزیابی میشود. موسی که قدرتگرا و ستیزهجو بوده و پنجه در پنجه قدرت میانداخته مطلوب محمد بوده؛ 18. خمینی هم به مسیر پیامبری افتاد.
پاسخ: چنانکه ملاحظه میفرمایید مباحث و موضوعات مطرح شده در این متن چنان متعدد و متنوعاند که هرگونه پاسخگویی مختصر و مفید همه آنها را سخت مینماید. حین آنکه ما بسیاری از آنها و ازجمله خشونت در اسلام، جهاد در اسلام، توسعه اسلام با زور، و غیره را پیش از این پاسخ دادهایم. با این وجود، حسب فرمایش «مَا لَا یُدْرَکُ کُلُّهُ لَا یُتْرَکُ کُلُّه»، حتیالمقدور به ...
مشاهده شرح کاملسؤال زیر از طرف یکی از دوستان مقیم کانادای سرکار خانم هدی دهقانی از دوستان و شاگردان و همکاران عزیز مرکز دررابطه با برخی سؤالات اقتصادی/ ربویِ مبتلابه ایرانیان و مسلمانان مقیم خارج فرستاده شده است: «بنده چند سؤال در حوزۀ مسائل مالی دارم که البته معطوف به مسائل خارج از ایران است، اما بنوعی به مسائل ایران نیز مربوط میشود: خرید خانه بدون گرفتن وام بانکی (Mortgage) برای افراد عادی تقریباً غیر ممکن است. افراد چیزی حدود 80 تا 90 درصد ارزش خانه را با درصدهای متفاوت برای مدت تقریباً 30 سال از مؤسسات مالی وام میگیرند. در صورت عدم باز پرداخت وام، بانک مالک خانه بوده و اختیار فروش به قیمت ناچیز بهمنظور بازیابی مقدار وام را دارد (لازم به ذکر است در رکود اقتصادی سال 2008 افراد زیادی مخصوصاً در آمریکا به همین شیوه به ورشکستگی کامل و افسردگی رسیدند)! آیا این مصداق ربا نیست؟ آیا باتوجه به سیستم مالی متفاوت دنیا و وجود بانکها میشود استثنایی قایل شد؟ سؤال دوم: در تقریباً همۀ سرمایهگذاریها، اعم از بورس و سرمایهگذاری بازنشستگی (pension) که با زندگی افراد مخصوصاً در خارج از کشور گره خورده، اوراق قرضه (Bond) وجود دارد. (که مانند وامیست که شرکتها از سرمایهگذاران با سود ثابت میگیرند). آیا این نیز مصداق ربا نیست؟ آیا با توجه به سیستم مالی دنیا و مواجهبودن با شرکتها برای شروع کردن یک کار تجاری جدید بهجای افراد، میشود استثنایی قایل شد؟ سؤال سوم: بسیاری از این سرمایهگذاریها (که اغلب قدرت انتخاب محل سرمایهگذاری با خود فرد نیست) در شرکتهای بسیار بزرگ و اغلب آمریکایی، که شاید بحث در حلال بودن درآمد و ظلمی که به دنیا از همین طریق وارد میشود طولانی باشد، جایز است؟ اگر جواب این سؤالات همه خیر است؟ پس چگونه یک فرد مسلمان باید در کشورهای دارای سیستمهای سرمایهداری زندگی کند؟ آیا رابینهودی عمل کردن و بخشی از درآمد را بخشیدن تغییری در صورت مسئله ایجاد میکند؟
- چنانکه خود جنابعالی احتمالاً بهتراز بنده میدانید این سؤالات در حقیقت نوعی استفتاء فقهی است که باید از یک مجتهد، یا مجتهد اعلم مورد تقلید شما، انجام و طبق فتوای ایشان عمل شود که من اینکار را در انتهای کلام به نیابت از طرف شما انجام خواهم بود.
- همچنین، چنانکه باز احتمالاً مستحضر هستید، فتوای علماء و مراجع هم در این ... مشاهده شرح کامل
با عرض سلام و احترام، سپاسگزارم از همه زحمات حضرتعالی، فرصت را مناسب دیدم تا هنوز به قول معروف بحث داغ است و مطالب هنوز حداقل از ذهن فراموشکار حقیر نرفته است چند سؤال راجع به جلسه امروز مطرح کنم چون بیتردید پاسخ این سؤالات برای برخی بسیار کاربردی است و مراجعات به شخص بنده هم برای مشورت در این خصوص قابل توجه است. ازنظر حضرتعالی (پس از گذشت این ایام و این همه فراز و نشیبها، از سفر به اغلب کشورهای این کره خاکی و فراگیری علوم مختلف و کسب تجربه در مناصب گوناگون تا عمری دین ورزی و عبادت و درک محضر اولیاء و به تعبیری الله بازی و ذکر و ریاضت)، واژههای پیشرفت انسان، سعادت انسان، و تکامل انسان چگونه معنا میشوند؟ اما مرحمت بفرمایید در پاسخ گویی، این موارد را به مادی و معنوی یا دنیایی و عقبایی تفکیک نکنید. لطفاً انسان را به عنوان یک کل یا یک مجموعه واحد هوشمند با مدت زمانی مشخص در کره زمین در نظر بگیرید که اغلب اوقات گرفتن تصمیمی به معنای کنار گذاشتن بقیه تصمیمات یا انتخابات دیگر است. بهعنوان مثال اگر بفرمایید با نیت الهی برای تحصیل عازم فلان کشور شدن موجب پیشرفت انسان میشود، منظور شما را متوجه خواهم شد اما در اینجا به دنبال این پاسخ از حضرتعالی نیستم چون این به معنای کنار گذاشتن انتخاب هایی است که سعی میکنم بخشی از آن را در ادامه ذکر کنم. هرچند که یقیناً هر انتخابی ناگزیر به معنای حذف انتخابهای دیگر است اما به دنبال آن هستم که بهترین انتخاب در «حالت کلی» کدام است. به تعبیری اولویتها را چگونه میدانید؟ چگونه میشود سفارش به ترک وطن کرد اگر مردمان کشورمان به افراد تیزهوش و توانمند نیاز دارند؟ نه در آینده، بلکه اکنون هم نیاز دارند. کمترین اثرشان تسلی خاطر و مدیریت واحد کوچک خانواده در این بحران کنونی است. در آینده که شاید خیلی از این مردم اکنون نباشند! از سوی دیگر قدر مسلم تعداد افرادی که در خارج از کشور تحصیل کردند و بعد برای خدمت بازگشتند بسیار بسیار کمتر از افرادی است که جذب همانجا شدند. سعادت فرد در ماندن و خدمت است یا رفتن و گلیم خویش برون کشیدن ز آب؟ چگونه میشود سفارش به رفتن کرد زمانی که پدر و مادر در اینجا پیر و فرتوت و محتاج، امیدشان به فرزندان است؟ پیشرفت و موفقیت فرد در رفتن است یا ماندن؟ بنده حقیقتاً جمعبندی و نظر شخص شما را میخواهم نه ادلهای که در رد یا تأیید مهاجرت مطرح است. (به عمد در اینجا واژه پیشرفت را به کار بردم و در پاراگراف قبل واژه سعادت، چون نمیخواهم به یکی رنگ مادی و دیگری معنوی داده شود. میخواهم لطف بفرمایید و همه را با هم ببینید). بنده حقیر میدانم که گاهی به ندرت برای بعضی افراد، یک دوره پست دکترا در فلان جراحی قاعده جمجمه و کاشت بیوسنسورها یا بکارگیری هوش مصنوعی در فلان زمینه خاص در خارج از کشور لازم یا مفید است اما تحصیل در مقاطع زیر این، آن هم در این عصر تکنولوژی و اطلاعات و ارتباطات را چگونه میدانید؟ خلاصه آنکه اگر فردی دغدغههای بزرگ میهن پرستی به همراه همّت بلند آبادانی کشورش باضافه تخصص خیلی خاص با امکانات محدود علمی در کشور، را ندارد؛ گزینهای برای مهاجرت علمی یا غیره محسوب میشود یا خیر؟ راستش را بگویم، بهزعم بنده، با توجه به اینکه آرام آرام خانوادهها و فرزندان و افراد رنگ و بوی محیط جدید گرفته و دلبسته زرق و برق آن دیار میشوند؛ شاید حتی بعضی افرادی که به توصیه شما رفتهاند هم در آینده به توصیه شما بازنگردند، یا در بهترین حالت بخشی از زمانشان را به این مردم اختصاص بدهند! چه رسد به اغلب دیگران. اما همچنان با یک نگاه واقعبینانه و جامع این سؤال مطرح است که این مهاجرتها سودمند است یا خیر؟ سپاسگزارم از فرصتی که برای پاسخگویی اختصاص میدهید.
مقدمهای در باب مهاجرت نخبگان یا فرار مغزها
(در مهمانی روز جمعه، صبیّه دوستان عزیزمان آقا و خانم مهندس «ی» از بنده راجعبه ادامه تحصیل در خارج از کشور سؤال کرد که رویهمرفته پاسخ مثبت دادم. همین امر موجب نگارش عریضهای از جانب ...
مشاهده شرح کامل