وى پنج رابطه را مطرح کرد که هرگاه درست شوند، همهی چیز درست مى شود:
1- مهربانى در رابطه میان پدر و پسریا همان اطاعت فرزند از پدر
2- لطف برادر بزرگ تر به برادر کوچک تر و تواضع برادر کوچک تر در مقابل برادر بزرگ تر یا همان اطاعت برادر کوچک از برادر بزرگ
3- عدالت شوهرنسبت به زن و اطاعت زن از شوهر.
4- علاقه مندى زبردستان به زیردستان و اطاعت زیردستان از زبردستان یا همان اطاعت زیر دست از بالادست.
5- مهربانى فرمانروایان به رعایا و وفادارى رعایا به فرمانروایان یا همان اطاعت رعیت از حاکم. کنفوسیوس در مورد آرمانشهر و رابطه شهریار با رعایا نیزتعلیم مى داد تا کشور نیز مطیع قانون شود.
او پیوسته تأکید میکرد که حکومتها باید در خدمت مردم و برای تأمین آسایش آنان باشند و دولتها لازم است ازحقوق افراد خود پاسداری کنند. وی عدالت و اعتدال را سرلوحه همهی رفتارها میداند. تعالیم کنفوسیوس انسان را به زندگی اجتماعی و این جهانی فرامیخواند و با گوشه گیری و رهبانیت مخالف است. وی با آن که از نسل اشراف بود؛ اما همواره زندگی ساده ای داشت؛ حتی آن زمان که در مقام و منصب دربار بود. از این رو محبوبیت زیادی بین مردم داشت. وی هیچ گاه تعلیم خود را به عنوان یک طریقت و مذهب قلمداد نکرد و در سال های بعد از سوی پیروان او قداستی معنوی به وی بخشیده شد و این معلم اخلاق شخصیتی اسطوره ای پیدا کرد.
;