این حکیم بلندآوازه محلی به عنوان حاکم و کلانتر اصلی شهر انتخاب گردید. سپس با موفقیت تا مرحلهی معاون سرپرست کل مشاغل و قضای اصلی استان انتخاب گردید. چه در ادراهی داخلی استان، و چه در روابط بین ایالات، کنفوسیوس موفق گردید که مردم را به اطاعت، صلح، نظم و حتی به تدریج به خلع سلاح وادار نماید. وی اعلام کرد که شرط لازم اولیه دولت درآمد نبوده بلکه انجام وظیفهی شایسته توسط تمام افراد است. لیکن دسیسه های داخلی و نیز حسادت استان های دیگری که در همسایگی قرار داشتند، وی را وادار به استعفا نمود. کنفوسیوس که بی هیچ پروایی نسبت به توانایی خود به عنوان یک مصلح اجتماعی و اداری اطمینان کامل داشت کوشش کرد که یک منصب دولتی در ایالت دیگری پیدا نماید، اما در این کار موفق نشد. با این وجود اعتماد در او پابرجا بود که برای ایجاد هرگونه اصلاح، حتی اصلاح در طبیعت بشری، نیاز به یک حکومت خوب است. او شاگردان سرخوردهی خود را با شور و حرارت توأم با اطمینان برای ایجاد اصلاح در سطح جامعه به ایالات مختلف چین روانه نمود. زمانی که در شهر کوانگ جمعیت به سرش ریخته و وی را تقریباً ازپای درآوردند، هنوز پیروزمندانه به این که خداوند از او در مأموریتش حفظ خواهد نمود اعتماد داشت. بار دیگر زندگی او در معرض خطر قرار گرفت. وی حتی به هنگام فقر و تهیدستی نیز، به خاطر اعتقاد به حقیقت، راضی و شادمان بود. با این که در کنار پیروانش گرفتار زحمات و بلایای فراوانی شده بود، همواره روحیهی خود را حفظ میکرد.
;