در تعالیم بودا آنچه اهمیت دارد، راه و روش عملی است و آنچه غیر از آن است از دیدگاه او مخالف عقل سلیم است. تمام افکار بودا در عبادت ذیل که منسوب به اوست تجلی میکند: «من از چه چیز سخن گفته ام، من دربارهی بدبختی و نیاز سخن گفته ام، درباره فرجام نکبت گفتگو کرده ام و نیز در بارهی ایمانی که به فقر و نکبت و بدبختی بشر پایان خواهد داد توضیح داده ام، اما چرا این مباحث را پیش کشیده ام؟ زیرا فقط از این سودی حاصل میشود که به مبانی و اساس دیانت مربوط است، و آدمی را به رهایی از آلام و رنجها و به معرفت عقل کل و نیروانه هدایت میکند». بودا میگوید راه وصول به مقصد و طریقه نجات هر سالک همانا تکیه بر نفس و اعتماد به نیروی ذاتی خود اوست که باید به واسطه تهذیب و تزکیه باطن خلاصی حاصل کند، در حقیقت، در مذهب او انسان مورد توجه قرار گرفته است، از این روی میتوان گفت که اساس مذهب بودا، انسان محوری است نه خدا محوری. در عین حال باید توجه داشت که در آیین بودا و سنت های وابسته به آن وجود یک خالق، یعنی خدا به هیچ وجه صراحتاً انکار نشده است. برخی معتقدند این که بودا از سمت خدا حرف نمی زند به این معنا نیست که او مبدأ هستی را قبول ندارد و یا از آن روی گردان است، بلکه از این جهت بوده که همهی تلاش خود را صرف مجهز کردن مردم به زهد و ترک زندگی دنیوی و نفرت دادن از این خانهی غرور و نیرنگ میکرده است.
;