از سال هاي ۷۴۱ تا ۷۲۰ قبل از ميلاد، جنگ هاي دامنهداري بين آشوريها و قوم يهود واقع گرديد و بالاخره اين جنگ هاي دامنهدار به نفع دولت آشور به اتمام رسيد و عدهی زيادي از يهوديان به اسارت آشوريان درآمدند. زماني كه بختالنصر به استقلال قوم يهود خاتمه داد و عدهاي از آنان را از اورشليم بيرون كرده به بابل برد، در بين اسراي يهودمردماني فاضل و دانشمند وجود داشت كه بعدها نظر كوروش كبير شاهنشاه ايران و شاهان بعد از او را به خود جلب كردند. كوروش بعد از فتح بابل، در سال ۵۳۸ قبل از ميلاد به اسارت قوم يهود پايان داد كه اين سال را سال آزادي قوم يهود ناميدند.كورش يهوديان را به بازگشت به وطن تشويق نمود كه عدهاي به وطن بازگشتند و برخي در بابل ماندند و به شغل تجارت پرداختند. بين سال هاي ۵۳۵ تا ۵۲۴ قبل از ميلاد مهاجرت هاي بزرگي از جنوب بابل به شوش،اهواز، پاسارگاد و اكباتان صورت گرفت و چون پادشاه ايران پيوسته از قوم يهود طرفداري ميكرد اين قوم بيشتر در نزديكيهاي مقرّ حكومت شاهان ايران زندگي مينمودند، مانند استان فارس، استان همدان و حوالي تخت جمشيد كه در دوران هخامنشيان پايتخت ايران بوده و به احتمال قوي يهوديان اصفهان نيز از همين مناطق به اصفهان آمدهاند. به مناسبت خدماتي كه كوروش پادشاه بزرگ ايران زمين به قوم يهود كرده در تورات كه كتاب آسماني است از كورش به نيكي ياد شده است.
ابن حوقل مينويسد كه «اصفهان اصلي در همين محلّي كه به نام يهوديه شهرت دارد، قرار گرفته بود و يهوديان به هنگام خروج از سرزمين خود مقداري از آب و خاك شهر خود را همراه داشتند تا محلي را كه از نظر آب و هوا و خاك شباهتي به سرزمين خود داشته است جهت سكونت انتخاب نمايند و در محل يهوديهی اصفهان فرود آمدند و محلي را به نام "اشگهان" برگزيدند. "اشگهان" واژه ای عبري است و به معناي «در اينجامينشينيم».
شايد « اشكاوند»؛كه در مشرق اصفهان واقع است تغييريافتهی همين واژه است. منطقهاي كه يهوديان در آن مستقر شدند به «يهوديه» يا «داراليهود» معروف گرديد. از قرن پنجم هجري به نام «جويباره» يا «جوباره» تغيير نام يافت و فعلاً يكي از پر جمعيّتترين محلاّت اصفهان به شمار ميرود. ازقديم ترين مدارك باستان شناسي كه دالِّ بر قدمت ورود يهوديان به منطقه اصفهان است، زيارتگاه «استرخاتون» در ۲۵ كيلومتري جنوب غربي اصفهان، واقع در آبادي پير بكران است. يهوديان اين قبرستان و زيارتگاه را زيارتگاه «سارابت آشر»ميگويند كه داراي قبرستان بزرگي است و محل دفن اموات يهوديان است. چنانكه در تورات و همچنين در تاريخ آمده است «استر» همسر يهودي تبار خشايارشاه هخامنشي است كه بسيار مورد علاقه شاه بوده و بر اثر نفوذي كه داشته يهوديان را مورد حمايت قرار داده و مسبب برخوردهاي مذهبي خونيني ميان يهوديان و ايرانيان بوده و نزد يهوديان مقدس است. در اين قبرستان سنگ نوشتهاي است از دوران سلاجقه که اصفهان پايتخت بوده و يهوديان از آزادي بيشتري برخوردار بودند، ولي پيدايش فرقهی اسماعيليه نهضت جديدي عليه يهوديان بود كه روي كار آمد و در زمان حملهی تيمور و مغول نيزگروه زيادي از يهوديان كشته شدند. در دوران صفويه نيز يهوديان مورد بيمهري سلاطين صفوي قرار داشتند، تا آنجا كه يهوديان مجبور شدند علامتي به لباس خود الصاق نمايند تا از مسلمانان متمايز باشند؛كلاه و جوراب آنها نيز با مسلمانان متفاوت بود. در زمان شاه عباس دوم و نفوذ روحانيّت اسلام در دستگاه سلطنت، آزار و اذيت يهوديان به اوج خود رسيد به طوري كه به خانه های آنها حمله ميكردند و كنيسههاي آنها را آتش ميزدند كه بعضي از آثار آن هنوز پابرجاست.
به همين مناسبت و از ترس مسلمانان افراطي در زمان صفويه وقاجاريه عدهاي از يهوديان، مسلمان شدند و به همين علت بعدها اختلاف نژادي در اصفهان پديد آمد چون مشخصّات نژادي يهوديان با ايرانيان اصفهاني متفاوت بود.
محلّهی يهودنشين اصفهان يعني جويباره در شمال شرقي اصفهان واقع شده و از ۹ محلّهی كوچك به نام هاي ميدان مير، دارالبطيخ (يا بازار خربزه)، سيد احمديان، درب دريچه يا درب درچه، گودمقصود، سلطان سنجر، با شاخ، يازده پيچ و لت فر يا لتور تشكيل شده است.
وجه تسميهی جويباره اين است كه، دركنار جوي آبي قرار گرفته بود. جويباره ابتدا شهري بوده باجمعيّت زياد و از چندين محلّهی بزرگ تشكيل ميشده، يكي از آنها محلهی دردشت بوده كه آن را بابلدشت نيز ميگفتند. صاحب بن عبّاد، وزير دانشمند پادشاهان ديلمي كه گويندچهارصد شتر كتاب هاي او را حمل ميكرده و در علم و دانش و سياست و تدبير سرآمد علماي زمان بوده، در همين محل دردشت دفن است.
جوباره يكي از كثيفترين محلاّت اصفهان به شمار ميرفت، كوچههاي آن تنگ و تاريك و پرپيچ و خم و خانههاي آن گود، حياط هاي آن محقّر و از قلوه سنگ فرش شده بود. در هر خانهی كوچك چند خانواده و هر خانواده در يك اتاق محقّر زندگي ميكردند وبيشتر آنها به مشاغلي مانند پارچهفروشي، عتيقهفروشي، تجارت و طبابت اشتغال داشتند. در زمان صفويه به وسيلهی يكي از روحانيون عصر به نام محمدتقي مجلسي مقرّرات ويژهاي جهت زندگي آنها وضع گرديد و به مورد اجرا درآمد كه جهت اطلاع به شرح آن قوانین ميپردازيم:
۱-يهوديان حق ساختن عمارت زيبا ندارند.
۲- يهوديان نبايد اتاق هاي خود را به رنگ سفيد درآورند.
۳- خانههاي يهوديان بايد كوتاهتر از خانهی مسلمانان باشد.
۴- خانههاي يهوديان نبايد سر در داشته باشد.
۵- در ورودي خانهی يهوديان بايد كوتاهتر از در خانهی مسلمانان باشد.
۶- يهوديان حق بازكردن دكان و مغازه در بازار و خيابان را ندارند.
۷- ماليات های جداگانه به نام جزيه بايد از يهوديان دريافت شود.
۸- يهوديان اجازه ساختن كنيسههاي زيبا ندارند.
۹- يهوديان بايد در محلّهی مشخّص و معينّي زندگي كنند.
۱۰- مسلمانان حق ندارند خانههاي خود را به يهوديان بفروشند.
۱۱- ساختن كنيسههاي جديد ممنوع است، يهوديان فقط حق دارند كنيسههاي قديمي خود را تعمير نمايند.
;