به نظر برخی فِرق گنوسی، کشف و شهود عنصر اصلی نجات یافتن از این دنیای مادیِ تاریکِ ساختة دست دیوان است. معرفت به این نکته که انسان اصلی ایزدی دارد و باید به آن اصل برگردد. اما دیوان نیز در این میان بیکار ننشستهاند و همواره سعی میکنند انسان را در جهل نگه دارند تا از بارقة الهی خود آگاه نشود. این بارقة الهی هنگام مرگ آزاد میشود اما برای رسیدن به اصل ایزدی خود باید سفری پرمخاطره گِردِ جهانها/سپهرهایی که دیوان/آرخونهای همیشه قدرتمند در آنها به سر میبرند، آغاز کند. دیوان یا همان هفت سیاره همیشه تلاشهای بارقه را برای رسیدن به اصل خود مخدوش میکنند و آنرا به دنیای ماده برمیگردانند و انسان مجددا در تنی دیگر وارد این جهان مادی میشود بدون اینکه از اصل خود آگاهی پیدا کند(تناسخ). چیزی که رهایی از دست این سیارات را به انسان میآموزد آگاهی است، آگاهی از خدای برتر و شیوة مبارزه با این دیوانِ هفتگانه تنها از طریق "گنوس/معرفت/شناخت" دانسته میشود. در حقیقت گنوس شیوة مبارزه و رستگاری را به انسان میآموزد. در پایان جهان وقتی همة بارقهها به قلمروی ایزدی برگشتند جهان مادی در آتشی میسوزد و از بین میرود.
;