بطور کل میتوان اسطورة آفرینش و روند نجات بخشی را اینگونه تصویر کرد: ایزد برترِ مذکر به همراه جفت مادینة خود یعنی انوئیا/تفکر/اندیشه درعالم نور بودند.ازین دو، کهن نمونة اندیشه (مذکر) و حقیقت (مونث) تجلی یافتند. سپس ازین دو پانزده جفتِ مذکر و مونث، که همه در پِلِهروما/بهشت بوجود آمدند.از میان این سی تن فقط اندیشة مذکر بود که عظمت "پدر/ایزد برتر" را میدانست و میتوانست او را ببیند. هرچه مراتب تجیلیات پایینتر میرفت به همان اندازه از آگاهی آنان نسبت به خدای برتر کم میشد. کوچکترین عضو این مجموعه، فرشته ایی بود بنام "سوفیا" که بخاطر "هوس بردن به پدر" یا "تقلید" از کار آفرینشِ او، بدون اطلاع جفت مذکرش، در بطن خود باردارِ موجودی میشود. اما بعد پشیمان شده موجود را سقط میکند. این موجود سقط شده همان دمیورژ یا اهریمن است که خالق جهان مادی است و به دلیل کم دانشی، خود را خالق مطلق تصور میکرد. دمیورژ جهانهایی را میآفریند و هر یک از این جهانها تحت فرماندهی یکی از آرخونها/دیوان یا همان موجودات فرودست است. خدای برتر/پدر از نقصانی که بواسطه سوفیا و فرزندش دمیورژ، بوجود آمده آگاه میگردد. پس خدای برتر "انسان ایزدی" را متجلی ساخت و به زمینِ دیوان فرستاد تا آنها را تحریک کند و بارقههایی که بواسطة سوفیا به آنها رسیده بود، پس بگیرد. آرخونها با دیدن انسان ایزدی، خواستند او را بگیرند اما انسان ایزدی به آسمان رفت. آرخونها مدهوش دیدن چنین موجود باشکوه و ایزدی شدند و کالبدی شبیه او ساختند. اما از آنجا که این موجود/انسان خاکی فاقد بارقة ایزدی/روح بود، نمیتوانست بایستد و همچون کِرم میلولید به زمین میافتاد. انسان ایزدی که از آسمان مشغول تماشای آرخونها و انسان خاکی بود، دلش به حال انسان حاکی سوخت و بارقهایی از حیات/روح را نزد او فرستاد و بدین ترتیب به انسان خاکی زندگی بخشید. سپس دمیورژ حوا را آفرید و آن دو یعنی آدم و حوا را در بهشتی که خودش ساخته بود، قرار داد؛ به آن دو گفت: از میوة درخت معرفت نخورید. ماری وارد بهشتِ دمیورژ میشود و به آن دو خوردن میوة ممنوعه/معرفت را میآموزد زیرا که با خوردن این میوه آدم و حوا به بارقهایی که در آنها وجود دارد و همچنین اصل ایزدی خود، آگاه میشدند. وقتی دمیورژ/یَلدَبَئوس میفهمد که آدم و حوا از میوة درخت آگاهی/ممنوعه خوردهاند، آنها را از بهشت اخراج و به زمین فرستاد. نشل بشر با همخوابگیهای دیوان با آدم و حوا ادامه یافت و زمین از گونة انسان پر شد. خدای برتر در هر دوره منجیانی را برای نجات و رستگاری انسان میفرستد که مسیحنیز یکی از همان نجاتبخشان است.
;