1: گیلز کیسپل: در اسکندریة مصر و در میان یهودیان ساکن آن. 2: پوش: بیشتر گنوسیان در سوریه، در سامریه و دشت لیکوس بودند. شمعون سامری اهل گیتا بود. مناندر از کاپاریا. ساتورنین از انطاکیه. کِردون از سوریه و کرینتوس از آسیای صغیر.
اولین نشانههای شکلگیری تفکرات گنوسی: 1: کهنترین جلوة نوشتاری دربارة "انسان ایزدی" در کتاب حرقیال نبی در قرن 6 پیش از میلاد. 2: قرن 3 پیش از میلاد، شخصی عرب-یهودی بنام عقبه بن یوسف نیز از "انسان ایزدی" نام میبرد. 3: در قرن 2 پیش از میلاد، حزقیال تراگیکوس داستان خوابی که موسی دید، روایت میکند که موسی در آن "انسان ایزدی" را دید که بر تختی نشسته با تاج و عصا و دیهیم.4: در 168 پیش از میلاد در متون این "انسان ایزدی" نام "انسان قدیم" یا "فرزند انسان" میگیرد. 5: ردپای این انسان ایزدی در ادبیات هرمسیِ یهودیان اسکندریه دیده میشود. در اثری هرمسی بنام "پویی ماندرس" که تحت تاثیر یهودیت اسکندریه است، آمده: خداوند فرزندی آفرید و همة آفریدگان را بدو سپرد. این فرزند دوجنسی بود و برابر نوس/آدم/نور/انسان و همچنین زویی/حوا/ حیات بود. این " فرزند خدا" برای آفرینش فرود آمد اما به طبیعت دل بست و تجسد یافت؛ در نتیجه انسانها هم فانی و هم جاودانیاند. 6: فیلو در 20 پیش از میلاد تا 40 میلادی متوجه تغییراتی در عقاید مردم عصر خود میشود که در آن حکایات یهودی با اشعار هومری در یونان تشبیه و تفسیر میشوند(اختلاط عقاید...). فیلو در این زمان چیزی دربارة گنوسیت نمیداند اما درونمایههایی را ذکر میکند که همه گنوسی هستند مانند هبوط خدا و اینکه آسمان بالای زمین هم در تاریکی بهسر میبرد.
تغییر مکان گنوسیت: گنوسیت در زمان هادرین (138-110) از سوریه به مصر و اسکندریه رسید که نظریه پردازانی چون بازیلیدیس، کارپوکرات و والنتین نتایج این موضوع و جابجایی هستند. پس از مصر به روم رفت. در آنجا گنوسیان از خدایی بنامSabazios سخن میگفتند که برابر "یهوه" است.
;