مسلمانان اولیه بخوبی نیاز به توسعه و تکامل بیشتر را درک میکردند. یا اینکه فرد سعی میکرد راههای جدیدی را تنها مبتنی بر دو منبع موجود، قرآن و حدیث، پیدا کند و یا اینکه مجبور بود از روش «قیاس» استفاده کند؛ و یا در آخر برای حل مسئله به قوة عقل و ادراک، «رای» خویش روی میآورد. درخلال دو قرن اوّلیه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) چهار مکتب یا مذهب، به معنی «راه»، بهوجود آمد[10] که در آنها روشهای مختلفی برای حلّ مسائل نوظهور جامعة اسلامی پیش بینی شده بود.
قدیمیترین مذهب، یا مکتب فقهی، مربوط به ابوحنیفه (متوفای 767م) از اهالی عراق است که بیش از دیگران جا را برای تفکرات نظری بازگذاشته است. مذهب نامبرده، به نام حنفی، عمدتاً در بین مردم ترکزبان و بخشهای وسیعی از هند اسلامی گسترش یافته است. کمی پس از وی، مالکبن انس (متوفای 795م) در مدینه ظاهر میشود که نمایندة تمایلات سنتگرایانهتر در شهر پیامبر(ص) بوده و خود را حافظ «سنّت» رسولالله میداند. مالک به تألیف کتابی در حقوق تحت عنوان موّطی پرداخت و مذهب وی بیشتر در بخش غربی امپراتوری اسلامی گسترش پیدا کرد. یکی از شاگردان ابوحنیفه و نیز مالک، شافعی (متوفای 820م) بود که اولین قدم را در راه انتظام بخشیدن به شریعت اسلامی برداشت. مکتب وی نه تنها در مناطق مرکزی اسلامی، مصر و سوریه، حایز اهمیت است، بلکه همچنین در افریقا، هند جنوبی، و اندونزی نیز گسترش پیدا کرده است. چهارمین عالم و فقیهی که یکی از مذاهب چهارگانه به نام وی ثبت شده، احمدبن حنبل (متوفای 855م) است. وی بهجای اینکه یک فقیه اهل تفکر و نظرپردازی باشد نگرشی کاملاً سنتگرایانه داشت و تلاش خستگیناپذیری در مقابل معتزله میکرد. او بهخاطر این مسئله که آیا قرآن کلمة قدیم (غیرحادث) خداوند است یا خیر، جایگاه افتخارآمیز در میان مسلمانان میانهرو برای خود کسب نمود. پیروان نامبرده خود را صددرصد به عبارات قرآن و سنت نبوی مقیّد میدانند. بزرگترین نماینده طرز تفکر آنان در اواخر قرون وسطی ابنتیمیه (متوفای 1328م) است که یکی از پرنفوذترین چهرهها در قضایای مربوط به حروفیگری است. حنبلیها، هر چند در ایران و عراق هم فعال بودهاند، در منطقة مرکزی شبه جزیرة عربستان تمرکز یافتند، جایی که محمدبن عبدالوهاب، در قرن هجدهم، به اجیای مجدّد آنها پرداخت. از آن زمان به بعد، وهابیّها، که در بخش مرکزی عربستان تحت حمایت آل سعود هستند، مکتب حنبلی را در سختترین و غیرقابل انعطافترین صورت خود بهنمایش گذاشتهاند و هرگونه بدعت و «نوآوری»، نظیر احترام و تکریم اولیا در عرفان و تصوف را طرد کردهاند (هرچند که دو تن از متصوفة بزرگ اسلامی به مذهب حنبلی تعلق داشتهاند). در بین آنها سیگار کشیدن و سایر بدعتها نیز کاملاً ممنوع است.
متفکرین و اندیشمندان قانون شریعت اسلامی، که بهنام علما خوانده میشوند (جمع «عالم» به معنای »کسی که میداند») به نگهبانان و محافظین سنت نبوی تبدیل می شوند و در این سمت خاصّ آنها را به دیدة یک «روحانی»[11] مینگرند.
علمی که با شریعت سروکار دارد به نام علم «فقه»، به معنی بصیرت شاخته میشود، که عبارت از فهم و درک مبتنی بر وحی است. از آنجایی که اسلام همة مسائل و مطالب حیات آدمی را از منظر دین نگاه میکند، بنابراین، شریعت، از یک نگاه منطقی، شامل تمامی احکام دینی و اعتقادی و همچنین قوانین و مقررات مربوط به زندگی خصوصی و عمومی مسلمانان است.
;