معرفی دین زرتشتی

ماده اصلي اعتقاد زرتشت در يسناي 30 يافت مي شود: «آن دو گوهر همزادي كه در آغاز عالم تصور ظهور نمودند. يكي از آن‌ها نيكي است در انديشه و گفتار و كردار و ديگري از آن بدي (در انديشه و گفتار و كردار) از ميان اين دو مرد دانا بايد نيك را برگزيند نه زشت را»

اين نكته جوهر اخلاقيات زرتشت است كه بعدها در يك سيستم بزرگ كيهان شناسي بسط و گسترش يافت. انسان با انتخاب درست و تبعيت از قانون (اشوان) به تفوق نهايي گوهر نيكي، يعني اهورامزدا بر گوهر بدي (دروغ، انگره مينيو) كمك مي كند، او با الهام از جانب وهومنه(فكر درست) در مقابل تمام دروج، دئوه، كوي، جادو، پئيركا و مراسم مربوط به آن (قرباني موجودات و نوشيدن هومت) مي ايستد.

اساساً پايه‌ی ثنويت، اخلاقي است: دو گوهر متقابل زرتشتي، سپنته مينيو و انگره مينيو فرزندان دو قلوي اهورا مزدا هستند و انتخاب ايشان بين راستي (اشه) و دروغ بين گفتار نيك، كردار نيك، پندار نيك و كردار بد، گفتار بد و پندار بد،  ريشه‌ی ثنويت در دين زرتشت است. (يسنا 30، بند 5) اين دو به عنوان نخستين نمونه انتخاب هر انسان عمل مي كنند حال خواه درستي را برگزيند يا نادرستي را. خير يا شر بودن دو گوهر از انتخاب نشأت مي گيرد و بر خلاف آنچه بعضي دانشمندان مي گويند ذات ايشان از پيش تعيين شده نمي باشد. مفهوم اهورامزدا به عنوان خالق بهشت و جهنم، نور و تاريكي (يسنا44 بند 3-5) نشان مي دهد كه زرتشت متفكر اصلي و چهره‌ی قدرتمند ديني بود و تغييرات اساسي را در محيط فرهنگي و روحاني كه در آن تربيت شده بود ايجاد كرد.

زرتشت هيچ گاه از دو قطب وجودي خير و شر كه از ازل در كنار هم وجود داشته باشند و يكي منبع خير و ديگري منبع شر است سخن نگفت.. او بر انتخاب خير تأكيد ورزيد.

در دين زرتشتي، تنها انگره مينيو و سپنته مينيو نيستند كه با انتخاب اخلاقي مواجهند. دئوه (ايزدان) نيز كه فرزندان انديشه بد، دروغ، غرور مي باشند، به دليل انتخاب نادرستشان شر شدند.

مسأله انتخاب (ور) آنچنان در اصول اعتقادي زرتشتي داراي اهميت است كه با جرأت مي توان گفت دين زرتشتي دين انتخاب است. عمل فردي كه به پيام اهورامزدا گوش فرا مي دهد و قلب خود را به آن مي گشايد در آستانه تصميم و انتخاب قرار مي گيرد (ويچيت) اگر چه شخصي و خصوصي است؛ اما به عالم و نظام آن هم بستگي دارد. اين انتخاب بين نيك و بد، بين نيروي ايزدي و قواي اهريمني، بين رستگاري ابدي و قهر و محكوميت دائمي است. زرتشت مي گويد كه اهورامزدا خالق همه‌ی خوبی هاست وانگره مينيو به وجود آورنده بدي و پليدي است. زيرا او بود كه با اختيار و انتخاب خود در آغاز بدي را بر گزيد. در كتاب هاي دين زرتشتي به زبان پهلوي از دو جهان نام برده مي شود: يكي گيتي يعني جهان خاكي و ديگر مينودنيايي كه فراتر از عالم مادي است و ديده نمي شود. در هر دو عالم خوب و بد وجود دارد؛ اما تنها در اين جهان است (گيتي) كه اين دو نيرو كار مي كنند و در نبرد با يكديگرند. به عبارت ديگر جهان كنوني جهان مبارزه است و انسان كسي است كه بايد اين نبرد را به پايان برساند. در همان لحظه كه انسان به انتخاب بين خوب و بد مي پردازد، اين نبرد آغاز مي گردد و در همان لحظه، _همانطور كه زرتشت به طور تمثيلي آن را بيان نموده _ گذشتن شخص از روي پل چينوت شروع مي شود. سرنوشت انسان يا رستگاري در جهان جاوداني و پاك اهورامزدا است و يا نابودي نهايي.

پس مي توان گفت هدف زرتشت از بيان اين تمثيل يعني بيان وجود دو روح نيك و بد و طريق و جهتي كه هر يك انتخاب نمودند آن بود كه وجود بدي و پليدي را در جهان توجيه نمايد و اهميت مسأله انتخاب (يسنا 31، بند 3) را نشان دهد. زيرا نبرد با اهريمن و بدي فقط با انتخاب صحيح انسان ممكن است. شخصي كه راه راست را بر مي گزيند؛ همكار و سرباز اورمزداست.

زرتشت هرگز در گاتاها از ثنويت مطلقي كه در آن دو گوهر يا دو خدا يكي منبع خوبي و ديگري منبع بدي است و مستقل و جدا از هم از ازل وجود داشته باشند، سخني به ميان نياورد بلكه اهورامزدا را خالق همه چيز شمرده است. البته در زمان ساسانيان اعتقاد صريح به ثنويت و وجود دو روح مستقل از هم جزو اصول عقايد زرتشتي كه مذهب رسمي كشور بود وجود داشت كه خود موضوع تحقيقي مستقلی است.

;