در پاسخشان عرض کردم: اولین گروهی که نباید گولشان را بخوریم خود همین فلاسفه هستند نه عرفا! درخواست کردند چیزی بر این پاسخ موجز بیفزایم، که مطالب زیر را در اجابت به این درخواست خدمتشان تقدیم مینمایم:
پاسخ:
1. ملاحظه بفرمایید این همه مکتب و مسلکای که امروزه در برابر دین خدا، پیامبران الهی، کتب خداوند راه افتادهاند، انواع و اقسام ایسم (ism) ها و ایست (ist.....) ها را چه کسانی راه انداختهاند؟ ماتریالیسم و سکولاریسم و اسپریتوالیسم و لائیسم و فیزیکالیسم و ایدالیسم و ناتورالیسم و مارکسیسم و فرویدیسم و غیره جملگی ساخته و پرداخته چه کسانی هستند؟
2. البته که سخن استاد دینانی از جهتی تا حدودی درست است: اینکه راه عرفان و معرفت سخت است. اما قدری توضیح میخواهد. اصولاً آدم شدن و آدم ماندن سخت است؛ مؤمن شدن و پرهیزکار یا بر ایمان ماندن سخت است؛ انسان شدن و انسان باقی ماندن سخت است. آزادگی و شهامت و ایثار و صبر و صفح و عفو و همه اینها سخت است. کدام کار سخت نیست؟
3. بگذریم که عرفای بزرگ الهی چون سنائی و عطار و حافظ و مولوی، یا بایزید و بوسعید و پورادهم و شیخ خرقان، عرفان را هم سخت میبینند و هم آسان «سهل و ممتنع». بلکه بعضاً آن را یک گام بیش نمیبینند! از خود درآمدن و به خدا رسیدن، به همین سادگی! یا به قول آن رند عافیتسوز: خود را مبین که رستی!
4. استاد دینانی به طنز میفرمایند دنبال فلان بوق علیشاه نروید! میخواستم جسارتاً محضر مبارکشان عرض کنم که خود من، سالها قبل، وقتی با یکی از همین «علیشاه»هایی که شما اینطور از آنها نام میبرید آشنا شدم آن وجود مقدس و نازنین را اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً به پیامبر بزرگوار اسلام یافتم، در حدی که تا آخر عمر یک تار موی ایشان را با صدها امثال... عوض نمیکنم، چون که حقیقتاً خدا را میشد آنجا دید! آری: روضه خلد برین صحبت درویشان است. همان که مولانا جلالالدین محمد بلخی در حق شمس تبریزی میفرماید: شمس من و خدای من
من چه گویم یک رگم هشیار نیست |
شرح آن یاری که او را یار نیست |
شرح این هجـران و این خون جگر |
ایـن زمـان بـگذار تا وقـت دگـر |
5. قبل از پرداختن به بخش دیگر مطلب استاد در مورد منحصر نمودن انرژی به انرژی مادی و سپس غیرخدایی/ الهی دانستن انرژی و این قبیل سخنان ایشان، که معالأسف آن هم قصه پرغصه دیگری است، میخواستم عرض کنم که کجا عارف باالله شدن منحصراً دست خود آدمهاست که جناب دینانی میفرمایند شما را به خدا گول نخورید. اگر صوفی نماهای دروغین را میفرمایند که ما الی ماشاءالله استادنماها و روحانینماها و انواع و اقسام اصناف دورغین دیگر هم داریم. بالأخره به قول مولانا:
ای بسا ابلیس آدم روی هست |
پس به هر دستی نشاید داد دست |
حالا چه کسی گفته که این ابلیس نماهای آدم رو فقط در صنف و سلک دراویش و متصوفه هستند و نه مثلاً اساتید و فلاسفه نمیدانم!
دیدهاید که امروزه بعضی از این آخوندها در محراب و منبر چه جلوههایی که نمیکنند. تازه مگر فرمایش حضرت اباعبدالله در ذیل دعای عرفه یادمان رفته که فرمودند: «أَنْت الّذی أَشرقت الأَنوار فی قُلوبِ أُولیائکَ حتّی عَرَفُوک و وحّدوک». بارگاه عرفان و تصوف که سوپر مارکت نیست تا انسان سرخود هر چه را بخواهد ابتیاع کند! کار دست خداست و فقط طلب از ما است. اصلاً همه چیز عالم به اذن خداست است: لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم یا اینکه : این نوای این سری هم زان سر است.
6. جناب استاد دینانی حتماً خاطر مبارکشان هست که 10 الی 15 سال پیش توفیقی دست داد تا در محضرشان و تنی چند از دوستان دیگر که دو سه تای آنها حالا مرحوم شدهاند یک صبح تا عصری خدمت آیتالله کشمیری رسیدیم که حقیقتاً «عالم غیب و شهاده» و نه البته (عالم الغیب و الشهاده که آن فقط خداوند تبارک و تعالی است) بودند و جملگی تازه فهمیدیم که معنای این بیت حافظ چیست که میفرماید:
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز |
ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست |
7. نکته قابل ذکر دیگر مربوط به انرژی درمانی است که به هر حال یک کار پزشکی یا شبه پزشکی است و قاعدتاً در تخصّص اقسام بنده و جناب دکتر دینانی نیست که نفیاً یا اثباتاً در مورد آن اظهارنظر کنیم. اما جالب اینکه آقای دکتر فوراً انرژی را مادی و ماده را هم منقطع از خدا معرفی میکنند و ظاهراً از جمع دانشجویان حاضر در جلسه هم تأیید میگیرند و در نتیجه فتوا صادر میفرمایید که پس انرژی درمانی حقه بازی است.
8. حتماً جناب دکتر توجه دارند که اولاً انرژی انواعی دارد و همه انواع آن هم مادی و قابل اندازهگیری نیست؛ ثانیاً ماهیت خود انرژی خورشیدی که مهمترین منبع انرژی جهان مادی ما زمیننشینان است هنوز تا به امروز مشخص نیست؛ ثالثاً، از همه مهمتر، تقسیمبندی امور و محدثات عالم به دو بخش مادی/ معنوی، جسمی/ روحی یا متافیزیکی، طبیعی/ مابعدالطبیعی، و از این قبیل ثنویتهای رایج نوعی شرک است. چون که خدا دو نوع جهان یا دو نوع مخلوق نیافریده و عالم وجود و هستی یک جهان و یک مخلوق بیش نیست و همهاش هم الهی و آیت خدا و به اذن خدا است. همه آنها هم اعم از جاندار و بیجان، یا انسان و نبات و جماد، به صراحت قرآن مجید تسبیح خدا را میگویند و به سوی او حرکت میکنند.
9. مگر یادمان رفته که محمدبن عبدالوهاب و فکرسازان و پیروان او به چه دلیل ما شیعیان را مشرک میخوانند و چه تهمتهای ناروایی را در حق ما روا میدارند و چه نسبتهای رافضی و غیرهای را به ما نسبت میدهند که همه در اثر اعوجاج فکری خودشان است و یک بُعدی فهمیدن دین پیامبر(ص) و اسلام و قرآن! عینهو داعشیها و طالبانیها و القاعدهایها و بوکوحرامیها و نظایر آنها که همه باید پارادایمهای فکری خودشان را اصلاح کنند و چنین بیمحابا سخن نگویند و حکم نرانند، چرا که زبان در دهان کلید گنج صاحبان خرد است.
10. متأسفانه گاهی برخی از دوستان فیلسوف ما نظیر آقایان دکتر نصر و ملکیان و سروش و جناب آقای دینانی عزیز بعضی از سخنهایی را میگویند که چندان قابل هضم و دفاع نیست! مطالبی از قبیل ساواکی بودن مرحوم دکتر شریعتی (نصر) و تنها دین نجاتبخش عالَم بودن بودیزم (ملکیان) و رؤیاهای رسولانه و دهها سخن مشابه دیگر (سروش) و ضرورت به اصطبل بردن و بستن عرفای ناآشنا با فلسفه (دکتر دینانی)!
11. نمیدانم این چه ویژگی است که من هرگز مشابه آن را در علمایی نظیر طباطباییها، طالقانیها، جعفریها، مطهریها، محقق دامادها، و احدی از روحانیون نظیر ایشان نشنیده و ندیدهام و فقط مختص فیلسوفها است؟
12. میدانم جناب دکتر دینانی عزیز با سیر و سلوک طریقتی و عرفان عملی چندان میانهای ندارند. اما به قول آیتالله خمینی(قدس سره) ردّ و انکار چرا؟ در حالی که استاد بزرگوارم مرحوم آقای جعفری (ره) دائماً زمزمه میفرمودند:
ترسـم بـروم عالـم جـان نادیـده |
بیرون روم از جهـان، جهان نادیـده |
در عالم جان چون روم از عالم تن |
در عـالـم تـن عـالـم جـان نادیـده |
البته کیست که به خوبی نداند:
آن کـه او ایـن نـور را بینـا بـود |
شـرح او کـی کـار بـوسینـا بـود؟ |
والسلام علی من اتبع الهدی
عبدالرحیم گواهی
13 مهرماه 1399