باسمه تعالی
(مقاله 283)
در برزخ اتریش: سفری دیگر به وین
- به منظور تمدید کارت بیمه و یکی ـ دو خرده کار دیگر، امسال لازم شد که در انتهای فصل بهار و انتهای فصل تابستان دو سفر متوالی به اتریش داشته باشیم تا تلافی ۱۴-۱۳ ماهی که نرفته بودیم درآید!
در این سفر با مشاهدات و ملاحظات و معاملات (از باب تعامل!) در رفتارهای جدیدی برخورد کردیم که حیفم آمد شمّهای از آنها را به مثابۀ «برگی از دفتر ایام» با دوستان و شاگردان عزیزم در میان نگذارم.
- شاید مهمترین این ملاحظات نوع رفتار بعضی از دوستان سابق و لاحق مقیم وین با بنده حقیر سراپا تقصیر بود که علت یابی آن چند هفتهای است بنده را عمیقاً به وادی تفکر و تحیر فرو برده و مع الأسف هنوز دست از سرم برنداشته است! به طوری که در پرواز برگشت به خانم میگفتم عیال! گوئیا بعد از گذشت ۴۰-۳۰ سالی که ما، به دلایل پزشکی، مرتب به وین سر میزنیم دیگر به تدریج زبان مشترک بین ما و عدهای از دوستان ایرانی مقیم اتریشمان از بین رفته و بهتر است کمکم عِرض خود نبریم و زحمت دیگران نداریم و حتیالمقدور به این معاشرتها پایان دهیم؟!
- اما تفصیل مطلب از این قرار بوده و هست که ازبیست ـ سی سال پیش که ما خدمت این دوستان و رفقای ایرانی مقیم اتریش طرح دوستیای ریختیم، و سلام و علیک و مراودهای بنا گذاشتیم، در جلسات دیدار و صرف شام مختصری که به همین مناسبت باهم داشتیم نوعاً جز گفت و شنود دوستانه چیز دیگری معمول و مرسوم نبوده است. الاّ اینکه دوستان معمولاً بعد از صرف شام قرآنی، حافظی، چیزی میآوردند و بنده هم چند آیه از قرآن یا ابیاتی چند از حافظ را معنا و تفسیر میکردم. ناگفته نگذارم که گاهی هم به ندرت اتفاق میافتاد که در جلسهای تلویزیون روشن بود و داشت به زبان آلمانی اخبار میگفت که یکی از حضار زیرلب به صاحبخانه توجه میداد و میگفت کانال تلویزیون را ببر روی CNN فارسی یا انگلیسی تا دکتر و خانمش هم بفهمند و او هم، از سر بیتوجهی یا نفهمی، میگفت به من چه! ما اتریشی هستیم (چون نوعاً پاسپورت اتریشی دارند!) و این مشکل خود ایشان (یعنی بنده و خانم) است که زبان آلمانی نمیدانند! (که البته ماهم زیرسبیلی در میکردیم)!
۴. اما متأسفانه چند صباحی است که «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت»! دوستان مقیم اتریش ـ وین کمکم شروع کردهاند به تعریض و توهین و تحقیر در میان جلسات دیدار دوستانه و خانوادگی! بهطوری که در سفر خرداد ماه به آنجا یکی ـ دوبار چنین برخوردهایی داشتیم و در سفر اخیر(۲۰ شهریور تا ۱۸ مهرماه جاری) هم دو ـ سه بار! به نحوی که، همانطور که پیش از این گفتم، در پرواز مراجعت خدمت خانم عرض میکردم بهنظر میرسد کمکم حجابهای بین ما و دوستانمان فرو افتاده و شاید وقت آن رسیده که به تدریج این روابط قطع شود.
5. البته این را از این بابت عرض نکردم تا در چنین موقعیتهای خطیری فیالفور حق را به یک طرف دعوا بدهم و همه کاسه و کوزهها را سر یک طرف منازعه بشکنم والخ! حاشا از درویشی و قلندری و ارتکاب این قبیل اشتباهات پیش پا افتاده. بلکه بیشتر از این جهت عرض کردم تا بگویم فشار تبلیغات رادیو ـ تلویزیونی حدود ۲۳۰ کانال خبری در فضای مجازی علیه ایران، در کنار عملکرد پر از ضعف و نقص و ایراد مسئولین ما در داخل، آنچنان فضای ملتهبی را بهوجود آورده که نگو و نپرس.
۶. بهزعم بنده، والله اعلم، طفلک این دوستان مقیم وینی ماهم چندان تقصیری ندارند. چه آنکه نه تنها اخبار و مطالبی که از ایران به آنها میرسد نوعاً یکسره منفی است، بلکه اینکه آنچه این دویست و خردهای کانالهای رادیو ـ تلویزیونی شب و روز سرهمبندی و پخش میکنند، که بخش عمدهای از مطالب آنها هم اخبار ساختگی و یا به اصطلاح «فِیک نیوز» است، از همان سنخ مطالب بیپایه و منفیای میباشد که مثل سوهان جسم و روح این هموطنان ما را میخراشد و آزار میدهد. گو اینکه با وجود همه این زمینهها و اوضاع و احوال، شخصاً بهکار بردنِ تعبیرِ «آدم کش» برای سردار سلیمانی، یا «بهترین و مؤمنترین و رئوفترین ایرانی» برای شاهِ علیه ما علیه، را نپسندیدم و به دوستان ایرانی مقیم وین هم توجه و تذکر دادم که «الْجَاهِلَ إِلاَّ مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّط».
۷. در خلال این سفر بهنحو بیشتر و دقیقتری مطلع شدیم که پسر یکی از دوستان که زبان انگلیسی را خوب صحبت میکند و برای خود نیمچه وکیلای است در کار کسب ویزای تحصیل و اقامت برای کسانی است که قصد مهاجرت از ایران و رحل اقامت افکندن در اروپا و بخصوص کشور اتریش را دارند، که بنده به پدر و مادرشان که از دوستان و شرکت کنندگان در جلسات گردهماییهای ما در وین هستند تذکر دادم که مراقب باشند فرزندشان به سرنوشت آقای دکتر مصاحب از ایرانیان مقیم اتریش که شنیدهام چندی است در زندانهای کشور ما آب خنک میخورد دچار نشود، چون که در کشورهای جهان سوم وقوع هر سوء تفاهمی امکان دارد.
۸. در روزهای اخر اقامت اخیر ما در اتریش یکهو خبر آمد که پلیس ضد فساد آن کشور به دفتر صدر اعظم جوان و شاداب وخوشنام و محبوب آن جا ریخته و همه پروندهها را زیر و رو کرده و طبیعتاً او هم مجبور به استعفا و بعداً هم محاکمه و یَحتَمل مجازات خواهد شد. جالب است که آقای مهندس.... ، دوست خوش صحبت ما در وین که نوعاً شدیدترین حملات را علیه حکومت ایران دارد، در این مورد سکوت کامل اختیار فرموده بودند! گویی که «هرچه آن خسرو خوبان بکند شیرین است» و دزدی و رشوه و ارتشاء و سوءاستفاده مخصوص ما ایرانیان است و بس؟!
9. بگذریم که در این سالهای اخیر که شهر وین بهترین شهر دنیا برای کار و سفر و اقامت شناخته شده مدتی هم در زمان این صدر اعظم پر انرژی و پرکار بوده و سهم ایشان را در این پیشرفت و ابتکار به هیچوجه نباید نادیده گرفت. در همین سفر کوتاه سه ـ چهارهفتهای آنقدر ما سازندگی و نوسازی دیدیم که نگو و نپرس. صنعت توریسم هم که به برکت فروکشکردن کامل کرونا بحمدلله تا حدود زیادی راه افتاده ورونق و شور و شوق در گوشه و کنار شهر تاریخی و زیبای وین موج میزند.
از حق نگذریم انسان نمیداند این اتریشیها با این کشور زیبا و سرسبز و باران فراوان و اینهمه دریاچههای ریز و درشت و این آب و هوای بینظیر و این انسانهای خوشرو و مؤدب و خوش خلق و مهربان، دیگر چرا باید سر در هوای وصال بهشت داشته باشند؟
10. بیجهت نیست که ما هر بار که به اتریش میرویم، علیرغم بعضی از اشکالات ریز و درشتی که به جهت خوب ندانستن زبان آلمانی و یا زندگی نکردن بیشتر از چند هفته در سال در آنجا گریبانگیر ما میشود، چنان اعصاب بنده و خانم خوب و آرام میشود که باهمان داروهای تهران، بلکه با 40%-30% درصد کمتر از آنها هم، قند و فشارخون بنده و خانم نوعاً تنظیم و مساعد است.
11. فکرکنید همین کرونا که اتفاقاً شبی خانم صبور و متدین یکی از دوستان ایرانی مقیم اتریش به دلیل حجم بالای مرگ و میر آن در ایران ما را به باد انتقاد گرفته بود، تا جایی که ما مجبور شدیم بگوییم خواهرم اولاً ایراد شما به نظام و حکومت و وزارت بهداشت ایران وارد است و نه شخص بنده که ده ـ دوازده سال پیش در سن 65 سالگی، آن هم از وزارت امور خارجه و نه وزارت بهداشت، بازنشسته شدهام؛ ثانیاً ایران از لحاظ سرانه مرگ و میر کرونا در جهان، همین امروز که صحبت میکنیم، هفتاد و پنجمین کشور دنیا است، یعنی 74 کشور دیگر هستند که وضع آنها از ما بدتر است؛ ثالثاً ما به دلیل تحریم پول واکسنها را هم دادهایم، ولی واکسن را از ترس امریکا به ما تحویل نمیدهند؛ آری وقتی میزان این مرگ و میر در کشوری به صفر برسد یا حداکثر بعضی از روندها یکی ـ دو نفر در سطح کل آن کشور باشد چقدر به شما آرامش میدهد؟
12. در همین رابطه خانم یکی دیگر از دوستان که اخیراً از تور جمعی از ازمیر ترکیه برگشته بودند چنان در رابطه با تمیزی و پیشرفت ازمیر و ترکیه ما را به گوشه رینگ برده بود و ضربه میزد که ناچار گفتیم خواهر محترم! امروزه در خیلی از شهرهای ایران خانهها و باغچههای قدیمی را تبدیل به مهمانسرا کردهاند و آن قدر مورد استقبال خارجیها قرار گرفته که مردم از ژاپن و اروپا و امریکا از یک سال قبل آنرا را رزرو میکنند و تنها چیزی که کم دارد سکس و مشروب ترکیه است!! چه بکنیم که به قول مولانای عزیز:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود / لاجرم دنیا کبودت مینمود
معلوم است که وقتی کسی بکلی از اسلام و انقلاب و نظام برید، صد تا قسم حضرت عباس هم که بخورید باز دم خروس خودش را میبیند و بس!
13. البته که دوستان شاغل در وین/ اتریش، یا اصولاً آلمانی تبارهای اروپا، خیلی سخت و زیاد کار میکنند. از ماری خانم عروس دوستمان آقای مساوات پرسیدم روزی چند ساعت کار میکنی؟ گفت 5/8 ساعت کار و 4 ساعت هم رفت و آمد.تازه سر کار هم دائماً ایستادهام و جز نیم ساعت نهار هرگز اجازه نشستن ندارم! در سن حدود 45 سالگی 22 سال سابقه کار دارد و تا 65 سالگی، یعنی 20 سال دیگر هم باید کار کند تا حقوق بازنشستگیاش را کامل بگیرد.
از آقای مهندس شریف دوست بسیار متعهد و مسلمان دیگرم پرسیدم کی بازنشسته میشوی؟ گفت سال آینده با 30 سال سابقه کار. گفتم حدوداً چقدر میگیری؟ گفت ماهی 1000 یورو (که صد البته برای خرج یک خانواده چهار نفره کم است و باید قدری دنبال کار سیاه برود!). پسر دوست بزرگوار دیگرم آقای رزمآریا هم که فوق لیسانس روانشناسی دارد و در مرکز بازپروری یک بیمارستان کار میکند میگفت از کله سحر تا بوق سگ! (اواخر شب) بدون یک ساعت اضافه کاری مشغول کار است! بالأخره هیچ مملکتی که همینطور بیخودی ساخته نمیشود! بقول قدیمیها: مزد آن گرفت جان برادر که کارکرد.
14. چیزی که تا حدودی بنظرعجیب مینماید این است که این قبیل دوستان 80-70 ساله ایرانی مقیم اتریش ما، که به هر حال نوعی حقوق بازنشستگی و پانسیون دارند و با همان هم زندگی و سفر و غیره میکنند و به هر حال دخلشان به خرجشان میرسد و زندگی نسبتاً راحتی دارند، خدا وکیلی یاد همهچیز هستند جز مرگ و برزخ و قیامت! شاید همین رفاه نسبی و آرامش و آسایش نسبتاً مطلوب و مقبول زندگی است که آنها را تا این درجه از یاد آخرت غافل کرده است؟
15. تا یادم نرفته از نظم و ترتیب مثال زدنی و بلکه باورنکردنی اتریشیها، و صد البته ایضاً آلمانیها، بگویم که نشانه خوبی است که چرا آلمان و اتریش و امثالها به آن درجه از رشد و ترقی و پیشرفت و رفاه اجتماعی/ اقتصادی رسیدهاند و اقسام ما و سوریه و عراق و پاکستان و نظایر ما تا این حدّ عقبمانده و فلاکت زدهایم! در اوان ورود ما به وین یک دسته پلاستیکی یخچال خانگی بوشمان را که در ایران شکسته شده بود از روی کاتالوگ سفارش دادیم که بیانصاف 4-83 یورو (بالاتر از 5/2 میلیون تومان) هم پول آن شد! گفته بودند که اوایل هفته بعد میرسد. وقتیکه نرسید با کاغذ خرید کامپیوتریای که داشتیم به پُست در خانه مراجعه کردیم و گفتیم این بسته ما نرسیده است. گفتند چون این قطعه آلمانی است و از پُست آلمان ارسال شده بگذارید با آنها چک کنیم و به شما پاسخ دهیم (این در حالی است که روزانه بیشاز ده میلیون قطعه از آلمان به سراسر اروپا ارسال میشود)! دردسرتان ندهم، کد 20 رقمی قطعه پستی را از ما گرفتند و گفتند ناراحت نباشید، ظرف 24 ساعت یا قطعه را به شما میرسانیم و یا پول آن را به همراه ضرر و زیان مادی و معنویاش به شما مسترد میداریم! که انصافاً همین کار را هم کردند و بعد از کلی پیگیری و تلاش، قطعه را که آورده بودند و چون ما نبودیم در صندوق پستی بزرگ مجموعه مسکونی ما به امانت گذاشته بودند و قبضش را هم در صندوق پستی خصوصی ما انداخته بودند صحیح و سالم به ما تحویل دادند!
16. نقطه مقابلش را هم بگویم که یکطرفه به قاضی نرفته باشیم. از ایران که میرفتیم گفتند چون شما هر دو نوبت واکسنتان را زدهاید از سایت مربوطه گواهی آن را به زبان انگلیسی بگیرید و همان برای طول سفر شما کافیست. ما هم آن را گرفتیم و با خیال راحت به فرودگاه رفتیم و سوار شدیم. به وین هم که رسیدیم همان را نشان دادیم و وارد آن کشور شدیم. اما چشمتان روز بد نبیند، وقت برگشتن رئیس ایرانایر اتریش، که از قضا کل دفتر و دستک آنجا را هم به کنترات گرفته و برای خود یال و کوپالی درست کرده و به میل و اراده خویش پدر خلقالله را در میآورد، گفت خیر شما نمیتوانید سوار هواپیما شوید چون تست کرونا ندادهاید! باید برگردید به شهر و هفته دیگر بیایید و غیره (که البته همه این حرفها غلط و مندرآوردی بود و خدمتشان گفتم بنده پایم به تهران که برسد با طرح یک شکایت حقوقی در مراجع قضایی شما را حتماً از کار بر کنار خواهم کرد). [بگذریم هفته بعد هم که آمدیم ابتدا هواپیما خراب شد و بعد هم که هواپیمای دیگری از تهران آمد تا ما را ببرد نصفه شب بالهایش یخ زد و ما برای یک پرواز سه ساعت و نیمه حدود 19-18 ساعت در فرودگاه معصل شدیم! الخیر فی ما وقع]. فقط مقایسه بفرمایید رفتار یک مأمور دون پایه پُست وین با یک ارباب رجوع زبان ندانِ رنگین پوست خارجی را با رفتار مدیر شعبه ایران ایر در وین با یک پیرمرد استاد دانشگاه و از مقامات سابق/ اسبق دولت و وزارتخارجه را که دهها بار در زمان همین آقا با پاسپورت سیاسی به آن کشور رفت و آمد داشته است! ببینید تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
17. قدیمها میگفتند: عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی، که البته بعد از انقلاب این شعر و شاعرش را تطهیر کردند و حسابی آب کشیدند و غسل دادند تا شد: عیب «وی» جمله بگفتی هنرش نیز بگوی! درهر صورت، اجازه بفرمایید دو کلمه هم از خیرات و محاسن سفر بگویم.
اول از همه اینکه در این سفر کتاب دین و روانشناسی کارل گوستاو یونگ سوئیسی را که زمانی آقای دهقان مدیر انتشارات جامی به من داده بود بههمراه بردم و چیزی قریب به ثلث آن را ترجمه کردم. عجب کتاب سختی، عینهو کارهای میرچئا الیاده و گاهی حتی صعبتر از آن، پر از نقل قولهای لاتین، آلمانی، یونانی و غیره. بیخود نیست که آقای دهقان که ناشر خیلی از آثار یونگ است میگفت ترجمه کتاب را قبلاً به حدود بیست استاد دانشگاه پیشنهاد داده و جملگی پس از چند روز پس آوردهاند که کار ما نیست!
دوم از همه! هم اینکه در این قبیل سفرها گاهی فرصت پیش میآید که با بعضی از مردان خدا صحبت کنم و آیینه دل و جانم را از زنگار غبار منیّت و انانیت و نفسانیت بزدایم و چند لحظهای نفسی بکشم در دیار جانان، فرصتهایی که یک لحظه از آن را با عالم و آدم عوض نخواهم کرد. من چه گویم یک رگم هشیار نیست/ شرح آن یاری که او را یار نیست.
عبدالرحیم گواهی
21 مهرماه 1400