این بنده از ارسال 1341، پساز ورود به دانشکده نفت آبادان و تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان در آنجا، همه ساله در چنین مناسبتی برای دانشجویان، دوستان، و شاگردان عزیزم راجعبه این مناسبت سه گانۀ رحلت حضرت رسول و شهادت امام حسن و امام رضا علیهماالسلام صحبت کردهام که متأسفانه امسال این برنامه با کرونا همراه شد و ما مجبور شدیم، بهمنظور رعایت پروتکلهای بهداشتی، جلسه را با کمتر از یک چهارم ظرفیت سالن مرکز پژوهش ادیان خودمان، یعین چیزی حدود 18-17 نفر، برگزار کنیم که تازه من هم تنها به بیان کمتر از یک سوم مطالبی که درنظر داشتم توفیق پیدا کردم و همین موجب شد تا دوستان خواهش کنند مطالب گفته نشده برای اطلاع عزیزان و ثبت در دفتر ایام این برهه از زمان مکتوب شود.
اجازه بفرمایید نکات مورد نظر، طبق رویه مألوف، شمارهگذاری شوند تا برای ارجاع، یا احیاناً اشکال، نیز سهلتر باشند.
- قبلاز هرچیز باید ببینیم مخاطب ما کیست و ما اینحرفها را برای چه کسی و به چه منظوری میزنیم؟ بدیهی است موضوع شناسی و مخاطب شناسی شرط اول تأثیر و توفیق یک پیام و کلام میباشد. و الاّ این روزها، در ایام آخر ماه صفر، راجعبه پیامبر(ص) و امام حسن و امام رضا علیهماالسلام خیلی چیز مینویسند: راجع به نحوه رحلت یا شهادت پیامبر، صلح امام حسن(ع) و ولایتعهدی امام رضا(ع). لیکن باید دید با چه پارادایم فکری و با چه هدفی، در چه فضایی، و برای خوشآمد و رضایت چه کسی یا کسانی و تأثیر و نفوذ روی کدام قشر یا اقشاری؟
- میدانیم که تولد و وفات سبط اکبر، حسنبن علی، در نیمه اول قرن اول هجری، مدت عمر آنحضرت 47 سال و مدت امامتشان هم ده سال بوده و تولد و وفات عالم آل محمد، علیبن موسیالرضا، در نیمه دوم قرن دوم هجری [شهادت 205]، مدت عمر آنحضرت 55 سال و مدت امامتشان هم 20 سال بوده و این هر دو امام همام، با فاصلهای تقریباً 150 ساله، با مسمومیت حاکمان از دنیا رفتهاند.
- از جمله پیامهای عبرتآموزی که این روزها از دوستان متدین قدیمی و انقلابی [انقلابی بهمعنای درست و قدیمی آن، نه پس از رواج مجلس یازدهم که متأسفانه بهمعنای انواع و اقسام هتاکیها و بددهنیها و توهین و تهمتها است] ام دریافت کردم یکی پیام دوست بزرگوارم آقای حاج ولیالله میران بود که نوشته بودند امروزه، بخصوص در بین قشر جوان، چنان دین تحت سلطه بیدینی قرار گرفته که دیگر نمیشود برای جوانها از دینداری و دینورزی دم زد! و دیگری هم پیام تسلیت یک دوست عزیز وزارتخارجهای ام بود که بنظرم کلیپِ «به پدر [حسین؟] گریه کنم یا به حسن یا به رضا/ مادر بدر الدّجی امشب سه جا دارد عزا» را برایم فرستاده بود!
- چنانکه در پاسخ به مطلبی از آقای دکتر دینانی که مخاطبین [شنوندگان/ دانشجویان؟] خویش را از عرفان و تصوف [های دروغین!] ترسانده بودند نوشتم، امروزه باوجود دهها و بلکه صدها دکان و دستگاه فکری/ فلسفیِِ فیزیکال، لائیک، ماتریال، ناتورال (طبیعی)، سکولار و غیرۀ آته ئیستی ای که اصحاب فلسفه در سرتاسر جهان راه انداختهاند، مردم بیشتر باید از این فیلسوف نماها و فلسفۀ منقطع از وحی بترسند تا از چهار تا و نصفی آدمهای صوفی وش و عارف مسلکی که هزگر در گفتههایشان «آزارکساش در پی نیست»، اکنون نیز در پاسخ به خطبا و مداحان و روضهخوانهای حرفهای که در این ایام در وادی تحیّر سرگردان ماندهاند و نمیدانند وجود مقدس فاطمه زهرا سلامالله علیها، امام ابیها و امّ الائمه، باید بر کدام یک از این سه بزرگوار گریه و عزاداری کنند عرض میکنم که اصلح و اقوی این است که انسان مؤمن و دلسوز، در این عصر و زمانه، اول باید به حال خودش گریه کند و بعد به حال ملت مسلمان و بزرگ ایران و بعد هم به حال اسلام و قرآن و تشیع!
- وقتی امروزه بخش عظیمی از جوانان، دانشگاهیان و فرهیختگان ما بدرستی نمیدانند دین و ایمان حقیقی چیست؟ پیامبر کیست؟ و امام و هدایت و ولایت بر چه صیغه و منوال و هدف و آمالای است؟ شما را بخدا بفرمایید امروزه برای هدایت و نجات و رستگاری انسان و جهان معاصر بیشتر باید بر چه چیزی گریست؟ مصائبِ فقر و تبعیض و گرسنگی و فحشاء و کرونا و غیره، یا آنچه گاهی آقایان در منابر و تربیونها میگویند و موعظه میکنند؟ فراموش کردن حال و آینده و صرفاً گریهکردن بر قدیسین در گذشته در قرون و اعصار گذشته!
- با بحثهای کژ و معوّجی که برخی از انقلابی نماهای تندرو و افراطی در ایام اخیر راجعبه ردّ و طرد عقلانیتِ صلح اندیشانه و دینِ مبتنی بر صلح و سِلم و آشتی، و اخلاقِ تسامح و تساهل گرایانۀ نبوی، و حکومتِ عدل و انصاف و مبتنیبر حقوق بشر و کرامت انسانیِ علوی، و بالأخره هرگونه آزادی اندیشه و حریّت و خردورزی ِ مؤمنانه راه انداختهاند، میترسم خدای نکرده کمکم صلح حسنی و ولایتعهدی رضوی را نیز بر نتابند و نغوذبالله آن دو امام همام را نیز ترسو و غیرانقلابی معرفی کنند! نعوذبالله من شرور انفسنا. چقدر ما در تحمل آرای دیگران کم طاقت شدهایم؟ پس کجا رفت خطاب: «فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ؟» (سوره زمر، آیه 18).
- تردیدی نیست که وقتی عصر و زمانه، یا به تعبیری زمان و مکان، عوض میشوند، لاجرم به خوانش جدیدی از دین و منابع دینی، کتاب و سنّت، در پرتو عقلانیت جدید و فهم و درک نوین افراد و جامعه نیازمندیم. بعضیاز دوستان عزیز سنتی یا اصولگرای ما ممکن است این نواندیشی/ بازاندیشی دینی را بهمعنا و مفهوم سستشدن پایههای اعتقادی مردم و تزلزل ارکان دین تلقی کنند که بههیچوجه چنین نست و بلکه «سخن نو و تازه گفتن»ای در همان چارچوب متعالی و فاخر کتاب و سنت است، منتها به زبان و بیانی جدیدتر و قابل فهمتر برای نسل امروز و فردای ایران و جهان اسلام و بلکه همه همنوعان ما در سرتاسر گیتی.
- بهزعم حقیر، ارکان لایتغیّر تفکر دینی ما روشنفکران دینی معاصر، همچون پیشینیان، بر پایه فهم و معرفی روزآمد کتاب (قرآن)، تشیع (نهجالبلاغۀ)، اخلاق عرفانی/ قرآنی (مثنوی)، پاسخ به شبهات و چالشهای فکری / اعتقادی نوجوانان در حوزۀ علم و دین/ عقل و دین، و بالأخره تعریضات و تعرضاتِ بعضاً سیاسی ـ اعتقادی گروهکهایی چون وهابیت و بابیت و بهائیت و از این قبیل دارودستهها قرار دارد، منتها همواره برپایه تعقّل، گفتگو، احترام، حسن خلق، و حفظ حقوق و کرامت انسانیِ همه، و ازجمله حتی مخالفین و معاندین، بهگونهای که مَثَل اعلای آن را در سیرۀ نبوی/ علوی و بالأخص مناظرات تاریخی حضرت رضا علیهالسلام ملاحظه میکنیم.
- طبیعی است، در کنار آنچه در بند هشتم راجعبه سیره و شیوۀ اعتقادیِ مورد قبول نسل امروز گفته شد، امروزه بالاترین وظیفۀ عملی جامعۀ ایمانی ما، با الهام از سیره ابلاغ نبوی و امامت و هدایتِ علوی، باید مبارزه و معارضه با انواع و اقسام مفاسد اجتماعی/ اخلاقی/ اقتصادی/ سیاسی و فرهنگیای باشد که متأسفانه مثل موریانه پایههای زندگی فردی و اجتماعی هموطنان ما را در معرض تهدید و آسیب جدی قرار داده است؛ والاّ اینهمه حرف زندن و موعظهکردن به پشیزی نمیارزد! چه آن که از قدیمالأیام گفتهاند: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست» و امروزه هم میگویند: «به عمل کار برآید به سخنرانی نیست!»
- قریب نیمقرن پیش متولیان و متصدیان حسینیه ارشاد رحمۀالله علیهم اجمعین کتابی از چاپ درآوردند تحتعنوان «محمّد: پیغمبری که از نو باید ساخت» و چه سروصداها و غوغا و بلواهایِ [بعضاً ساواک انگیخته[ای] که سر این کتاب و بخصوص عنوان آن برپا نشد! درحالیکه امروزه بدرستی میبینیم که حق با مسئولین محترم و دلسوزِ آن روز حسینیه ارشاد بوده و عمده تحریک تودههای مردم و حتی متأسفانه برخی از متعصبین ناآگاه علیه آنان نیز کار ساواک و سرویسهای اطلاعاتی خارجی بوده است. درهرحال، بنظر ما، امروزه همان کار را در مورد اسلام و قرآن و علی و فاطمه و ائمه علیهمالسلام باید تکرار کرد و چهرهای عقلانی، رحمانی، قرآنی، عرفانی از این عزیزان برای هدایت بشرِ سرگشتۀ امروز در معرض دید و قضاوت همگان قرار داد. مگر ما ـ در قرآن ـ نمیگوییم که: «وَ جَعَلْنَا هُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» خوب چه کسی و کجا شرح داده که این جعل و هدایت الهی برای حل مسائل و بلکه مصائب دنیوی و اخرویِ بشرِ امروز، بهویژه قشر جوان، چگونه است؟ آیا امروزه به تعداد انگشتان دست کارهای مرتب و منقّح علمی در مورد زندگی پیامبر(ص) و ائمه علیهمالسلام در دسترس داریم؟ جز معدودی تک نویسیهای مرحوم دکتر شهیدی و شهید مطهری و محمدرضا حکیمی و نظایر آنها؟
- البته که برخی کارهای قدیمیتر هستند. لیکن کیست که نداند در همین 60-50 سال اخیر چگونه و تا چه حد نگاههای دینی و اعتقادی، علمی و عقلی، کلامی و فلسفی، تاریخی و فرهنگی، و بالأخره سیاسی و اجتماعی مردم و بهویژه قشر روشنفکر و فرهیختۀ دانشگاهی و نسل جوان تغییر کرده و متحول شده است؟ در فضای مجازی و جهانی شدۀ امروز قطعاً با خوانشهای جدید، درک و فهم جدید، چالشها و پرسشهای جدید، و بالأخره پارادایمها و مطالبات جدیدی در همه حوزهها، و ازجمله عقل و دین، علم و دین، حقوق بشر، و حکمرانی خوب مواجه هستیم.
- یقیناً وقتی از امام حسن و امام رضا علیهماالسلام سخن میگوییم آن بحث ذیل امامشناسی مطرح میشود که خودش ذیل بحث پیغمبرشناسی قرار میگیرد و آن نیز در زیر مجموعۀ دین و خداشناسی قرار دارد و آن نیز در مواجهه با انواع و اقسام چالشهای علمی، اخلاقی، فلسفی، انسانشناختی، تاریخیگری، هرمونیوتیکی، غایتشناسی، پدیدارشناختی، طبیعتگرایی، روانشناسی، جامعهشناسی و دهها مقوله مشگلشناسی، مسأله شناسی، فرصت شناسی و تهدید شناسیِ دیگر است، و قصّ علیهذا.
- اخیراً دوست بزرگوارم آیتالله دکتر مصطفی محققداماد دررابطه با مفهوم صلح امام حسن(ع) مطلب جدیدی بیان کردهاند که حاکی از تفکیک و تمایز بین امر ولایت و امامت و هدایت با امر خلافت و حکومت کردن است. چنانکه در همین راستا سخنان مشابهی از مرحوم آیتالله صالحی نجفی آبادی (در جهاد در اسلام)، آیتالله صحتی سردرودی (در عاشورا پژوهی) ، شهید مطهری (در تحریفات تاریخ عاشورا)، امیر ترکاشوند (در حجاب شرعی در عصر پیامبر)، استاد محمدرضا حکیمی (در الحیوۀ)، آیتالله دکتر محمد مجتهد شبستری (در نقدی بر قرائت رسمی از دین)، آیتالله دکتر محققداماد (در روشنگری دینی و جهل مقدس)، آیتالله دکتر داود فیرحی (در آستانه تجدد) و دهها اثر برجسته و ارزنده دیگر توسط علما و فقهای معاصر داریم. عزیزانِ حوزه، و مراجع رسمی روحانیت و حکومت، چرا توجه نمیکنند که اینها سنخ مطالب و شیوههای بیان و استدلالی است که نسل فرهیخته و جوان امروز دنبال آنها است و نه خطبههای کلیشهای خیلی از ائمه محترم جمعه که دیگر برای عصر و نسل حاضر کشش و جذابیت ندارد! بقول مولانا: هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود.
- بنظرم، در این آستانۀ ماه ربیعالأول [چه ربیعالأولّی که بهجای آغاز فصل بهار ـ مگر ربیع نه به معنای بهار است؟ ـ با آغاز فصل پاییز همراه شده است! این هم از عقلانیت سالنمای هجری قمری ما که، بر خلاف تقویم گریگوری مسیحی یا خورشیدی/ شمسی ایرانی که برپایه محکم و صحیح 365 روز استوار هستند، تقویمای درست کردهایم که مناسبتهای آن همواره در حال چرخش هستند و سالی یازده روز جابهجا میشوند!] جا دارد که ما هم کاری بهاری بکنیم و از خواب زمستانۀ قرون و اعصار بیدار شویم و دیدهها را بشوئیم و جنبش و خیزشای رنسانسی برپا کنیم و ... «ثمّ تففکّروا» (قرآن کریم، 46/34).
امروزه سکولاریزم و بیدینی در آن طرف دنیا [غرب مسیحی] و کژ فهمی و افراطیگری در این طرف دنیا [شرق اسلامی] دمار از روزگار ابناء بشر درآورده است. تا جاییکه بزرگان و مصلحینای چون آقای دکتر داماد میفرمایند که امروزه دیگر باید به عوض دو گانۀ «مؤمن و کافرِ» قرآنی، از مسالم و محاربِ مدنی سخن بهمیان آورد. حقیقتاً که عالمی از نو بباید ساخت و از نو آدمی! تا بهتعبیر آن پیر بلخی بتوان در این فنا جای دنیا بوالفضولانه مناجاتی بکرد و آدمیان را از نو «بحر خو» و بلکه «قند خو» کرد و قدری در این گرداب دوران، به مدد پیامبرِ سپهدار غیوب، دلها و جانهای مؤمن و مشتاق را به حول و قوۀ الهی امیدوار و آرام ساخت.
عبدالرحیم گواهی
27 مهرماه 1399