در این مقاله می خوانید :
ليكن سؤال اينجا است كه چهگونه ديالوگ و گفتگويي ما را به دستيابي به اين هدف انسان دوستانه نزديك ميكند؟ بنظر اينجانب لازمه گفتگوي مثبت و سازنده حداقل دو چيز است: يكي گفتگو از موضعي برابر و ديگري گفتگو بدون پيشداوريهاي غلط ذهني. تمام گفتگوهاي صلحبين دول و ملل غالب و مغلوب پس از جنگهاي كوچك و بزرگ بشري، از جمله آنچه در تاريخ جديد ايران بين حكام قاجار و روسيه تزاري بوقوع پيوست كه در آنها بخشهايي از سرزمين ايران جدا و به امپراتوري تزار ملحق شد، مذاكرات قدرتهاي استعماري در آسيا و افريقا و جاهاي ديگر با كشورهاي مستعمره آنها، و مذاكرات اسرائيل و فلسطين در دهههاي اخير كه در آنها كشوري مسلح به سلاح اتمي و برخوردار از پشتوانه قدرت نظامي، سياسي، و اقتصادي اروپا و امريكا به تحميل نظريات خود بر عدهاي زن و مرد آواره فلسطيني كه سلاحي جز سنگ و كلوخ و فرياد ندارند ميپردازد، همه از اين دست ميباشند؛ مذاكره و گفتگوئي نابرابر و غيرعادلانه و در نتيجه غيرمثبت و غيرسازنده بين غالب و مغلوب، قدرتمند و ضعيف، استعمارگر و مستعمره، دارا و ندار، كه اگر هم ظاهراً به صلح و متاركهاي بيانجامد اين صلح و آرامش، حقيقي و دائمي نخواهد بود و به محض تغيير وضعيت، تغيير خواهد كرد.
ميخواهم تنها به سه كتاب از سه نويسنده اروپايي، فلسطيني، امريكائي ـ البته هر سه نفر مسيحي ـ كه خود اينجانب ترجمه آنها به زبان فارسي را برعهده داشتهام اشارهاي گذرا داشته باشم:
1. درآمدي بر اسلام نوشته آنه ماري شيمل .
2. تمدن اسلامي ـ مسيحي نوشته ريچارد بوليت .
3. شرقشناسي نوشته ادوارد سعيد .
بنظر اينجانب، بنابر گفتة «مشت نمونه خروار است»، ذكر همين سه مورد ميتواند ما را با نوع تفكر بخش اعظمي از جهان مسيحيت نسبت به اسلام آشنا سازد.
آنه ماري شيمل، شرقشناس و اسلامشناس بزرگ معاصر، در مقدمه يكي از آخرين نوشتجات حيات علمي خويش راجع به اسلام، با صداقت و صراحتي كمنظير ميگويد: «از ميان همه ادياني كه مسيحيت با آن مواجه بوده و الزاماً سر و كار داشته است دين اسلام را از همه بيشتر مورد سوءتفاهم و در نتيجه حمله شديد قرار داده است. براي مدتي بيش از هزار سال چنين بنظر ميرسيد كه اسلام يكي از تهديدات عمده ـ اگر نگوئيم عمدهترين تهديد ـ براي مردم اروپا است، احساسي كه منجر به اين واقعيت شده كه اسلام و معتقدين به اين دين آسماني، يعني مسلمانان، سرسختترين دشمنان مسيحيت و تمدن غربي هستند». اين بانوي فاضل، در پاسخ به مهمترين ايراد مسيحيت مغرب زمين به ساحت پيامبر اسلام(ص)، يكي از بهترين آثار خود تحت عنوان «محمدرسولالله» را تاليف كرده كه اثري بغايت خواندني و ماندني است .
امّا در مورد خواهران و برادران مسيحي ما چطور؟ آيا چنين نگاه مثبت و مهربانانهاي نسبت به اسلام وجود دارد؟ و آيا آنچه يهوديت در طول دو هزار سال نسبت به مسيحيت اِعمال داشته اكنون از جانب برادران مسيحي ما نسبت به اسلام اِعمال نميشود؟ اگر پاسخ مثبت باشد بايد ابتدا به رفع اين موانع گفتگو و تعامل مثبت و سازنده بپردازيم، يا حداقل اين كه تا مدتي همين مقوله چاره جوئي براي «رفع موانع» و «دفع ذهنيتهاي منفي» را در دستور كار نشستهاي خود قرار دهيم تا شايد بتوانيم با كنار گذاشتن تعارفات و شعارهاي كليشهاي و ورود به عرصة گفتگوئي مثبت، هدفدار، سازنده، شجاعانه، و توام با اخلاص و ايمان قلبي به حقانيت هر دو دين اسلام و مسيحيت راه را براي آيندهاي روشن و توام با درك و اعتماد متقابل هموار سازيم. والاّ در فضاي دامن زدن بيجا به جوّ اسلام هراسي يا چاپ كتب زشت ]مانند آيات شيطاني[، مقالات، و كاريكارهاي موهن عليه مقدسات يكديگر، و لطمه زدن به احساسات پاك ميليونها انسان مؤمن تحت لواي «آزادي قلم و بيان»، هرگز اين قبيل جلسات گفتگو راه به جائي نخواهند برد و قدرت تخريب آنگونه اقدامات مخرّب شيطاني بمراتب بيشتر از اين مختصر همدليهاي رحماني خواهد بود.