در این مقاله می خوانید :
پروفسور فقيد آنه ماري شيمل (2003 – 19 ) خاورشناس، اسلامشناس، و ايران شناس بزرگ آلماني كه در عمر پربركت خود حدود يكصد كتاب و قريب پانصد مقاله درباره موضوعات مختلف اسلامي به رشته تحرير درآورده است به يقين نه تنها از شيفتگان و دلباختگان اسلام و قرآن و محمد (ص) بود، بلكه به واسطه كمال علمي و رشد معنوي و حريّت انساني – اخلاقي خويش از تهمتهاي ناپسند و اتهامات نارواي غرب مسيحي و مسيحيت غربي عليه اسلام و پيامبر عظيمالشأن آن حضرت ختمي مرتبت (ص) بسيار رنج ميبرد و چنانچه ذيلاً به اختصار اشاره خواهيم كرد از هيچ فرصتي براي بيان درك نادرست غرب از اسلام و مسلمانان خودداري نميكرد. چنانچه در يكي از آخرين سخنرانيهاي حيات خود هنگام دريافت جايزه ادبي نمايشگاه كتاب فرانكفورت بصراحت هر چه تمامتر گفت كه رسانههاي غربي تصوير ساده انگارانهاي از اسلام ارائه ميكنند كه بيمانگيز است و آشنايي با جنبههاي مثبت زندگي مسلمانان را تقريباً غير ممكن ميسازد. در همان سخنراني نيز بود كه در پاسخ به اعتراض مخالفين و منتقدين خويش كه نسبت به اعطاي جايزه به كسي كه از اسلام و بالاخّص ايران اسلامي دفاع ميكرد معترض بودند گفت از اينكه ميبيند حاصل همه زندگياش كه صرف ايجاد تفاهم ميان شرق و غرب (اسلام و مسيحيت) شده بود در حال از بين رفتن است بسيار متأسف ميباشد.
خانم شيمل، كه از نوجواني با زبان عربي و مكتب حيات بخش اسلام و بويژه درياي بيكرانة ادب و عرفان اسلامي آشنا شده بود، بتدريج هر چه بيشتر شيفته فرهنگ و تمدن اسلامي و چهرههاي بزرگ عرفان و تصوف نظير عطار و سنايي و شمس و حافظ و مولوي و ديگران شد كه البته در اين ميان نقش و جايگاه پيامبرعظيمالشأن اسلام بكلّي متفاوت و متمايز بود. به نحوي كه اگر در كتاب ارزشمند ابعاد عرفاني اسلام كه در سال 1978 ميلادي به رشته تحرير در آورده بود در چند دهجا و حدود 25 صفحه از پيامبر سخن ميگويد در كتاب ارزشمند ديگري به نام تبيين آيات الهي در اسلام كه قريب پانزده سال بعد از آن (در سال 1994ميلادي ) نگاشت متجاوز از 200 بار راجع به حضرت محمد (ص) سخن به ميان آورد؛ و بالاخره اينكه در سالهاي آخر عمر خويش كتاب گراسنگ و به جاي ماندي محمد رسولالله را تأليف كرد كه به قول دوست فاضل و انديشمندم جناب دكتر لاهوتي سرتاسر آن گواهي بر وحدانيت خداوند و رسالت محمد مصطفي (ص) است و بدرستي نشان ميدهد كه پيمبر اسلام (ص) در چشم و دل بانو شيمل مقامي والاتر از همه انبياء داشته است.
پيشتر گفتيم كه خانم پروفسور شيمل از ارائه چهره نادرست اسلام و محمد (ص) در غرب بسيار دل آزرده و نسبت به آن بحق معترض است. بنابراين جا دارد قبل از پرداختن به موضوع اصلي سخن ابتدا چند كلمهاي در اين رابطه صحبت كنيم تا ميزان علاقه و ارادت اين بانوي انديشمند به ساحت اسلام و پيامبر بزرگوار آن بيشتر روشن شود، علاقهاي كه تا پايان عمر پربار ايشان در وجودش شعله ميكشيد و سرانجام فاش شد كه در وصيتّش خواسته تا مسلماني بر جنازه وي نماز ميّت بخواند (تا همگان بر مسلمانياش آگاه شوند و در پيشگاه حضرت حق بر آن شهادت دهند).
خانم شيمل در مقدمه كتاب درآمدي بر اسلام خويش بصراحت مينويسد: از ميان همه ادياني كه مسيحيت با آن مواجه بوده و الزاماً سر و كار داشته است دين اسلام را از همه بيشتر مورد سوء تفاهم و در نتيجه حمله شديد قرار داده است. براي مدت بيش از هزار سال چنين بنظر ميرسيد كه اسلام يكي از تهديدات عمده ـ اگر نگوييم عمدهترين تهديد ـ براي مردم اروپا است، احساسي كه به اين باور منجر شده كه اسلام و معتقدين به اين دين آسماني، يعني مسلمانان، سر سختترين دشمنان مسيحيت و تمدن غربي هستند. همچنين در صفحات بعد همين كتاب ميخوانيم كه سر آغاز يك نگرش علمي و محققانه اروپا نسبت به اسلام در قرن نوزدهم بوده است و پيش از آن تاريخ اروپاي مسيحي از درك جنبههاي روحاني و معنوي اسلام بكلي عاجز بوده و صرفاً به بدگويي از اسلام و عدم برخورد عادلانه با پيامبر اسلام مشغول بوده است.
خانم شيمل در كتاب محمد رسول خدا (ص) نيز از پرداختن به موضوع نگاه سراسر منفي و غيرمنصفانه مسيحيت نسبت به اسلام غفلت نميورزد و در جايي ميگويد كه "دليل نظريههاي سراسر غلط مسيحيان قرون وسطا نسبت به اسلام يكي اين است كه آنان اسلام را با الحاد عهد عتيق اشتباه ميگيرند و در جاي ديگري اضافه ميكند كه" شايد خوانندگان مغرب زمين كه با سنت آميخته به نفرتي چندين قرني نسبت به اسلام و محمد پرورش يافتهاند اگر دريابند كه در همه خبرها بر خصلتي كه در وجود پبامبر (ص) به طور اخص تأكيد رفته فروتني و مهرباني اوست انگشت تحيّرگزند و بالاخره در مقدمه فاضلانه خويش بر همين كتاب با شجاعت تمام از ادعاهاي نفرتآور چندين قرني مسيحيّت عليه اسلام كه در آنها اسلام در اصل بدعتي مسيحي عنوان شده سخن به ميان ميآورد. شايد بحق بتوان گفت كه به خاطر مشاهدة همين اتهامات ناروا به ساحت پاك اسلام ناب محمدي بوده است كه خانم شيمل از ابتداي جواني راه پر افتخار و مأجور شناخت هر چه بهتر و بيشتر اسلام و معرفي آن به غرب مسيحي را انتخاب كرده و تا آخر عمر شريف خويش بر اين انتخاب پاي فشرده است، اتهامات ناروايي كه چنانچه خواهيم ديد به ساحت پيامبر بزرگ اسلام با شدت بيشتري رواج داشته است.
پروفسور شيمل در مقدمه كتاب شريف محمد رسول خدا (ص) ضمن بيان اين سخن بغايت درست كه "محمد (ص) نادرهاي است كه در مغرب زمين كمتر آشنا است" مينويسد: اين كتاب ثمره علاقه چهل ساله من نسبت به شخصيت پيامبر اسلام است. نخستين بار در دهة دوم زندگي كه به راهنمايي دكتر هانس النبرگ به فرا گرفتن زبان عربي اشتغال داشتم با مفهوم محمد عارف آشنا شدم و مرا سخت به شوق آورد. وي در كليّه آثار خويش پيش از آغاز به ارائه چهره حقيقي و دوست داشتني پيامبر (ص)، براي توجه و تنبّه بيداري خوانندگان غربي آثار خود فهرست بلندي از سخنان نادرست و اتهامات نارواي مسيحيت غربي عليه آن بزرگوار ارائه ميدهد كه در اينجا نيز به بعضي از آنها اشاره ميكنيم. در مقدمه ايشان بر كتاب كوچك و نفيس درآمدي بر اسلام ميخوانيم: تصويري كه اروپاي قرون وسطا از اسلام و پيامبر آن محمد (ص) در ذهن دارد حقيقتاً مخدوش و تحريف شده است. اين تحريف گاهي چنان ابعادي پيدا ميكرد كه در آن
حضرت محمد (ص)، كه در غرب معمولاً به صورت ((Mahomet نوشته و تلفظ ميشود و واژه اسكاتلندي ماهوند به معناي ابليس يا شيطان هم از آن گرفته شده، نوعي "خداي متعال" تلقي ميشد و از پرستش و عبادت مجسمههاي زرين وي سخن گفته ميشد!
در كتاب محمد رسول خدا (ص) نيز آنه ماري شيمل با تلخي از سوء فهم مسيحيان نسبت به پيامبر بزرگ اسلام سخن ميگويد و چنان محكم و بر حق از حقانيّت پيامبر (ص) دفاع ميكند كه اگر كسي چشم بينا و گوش شنوا داشته باشد از همان ايام (سال 1984 ميلادي برابر با 1362 شمسي) كوچكترين ترديدي به خود راه نميدهد كه راقم آن سطور حتماً و يقيناً بايد مسلمان باشد. وي مينويسد "كمتر نظر ناپسند و ناروايي وجود دارد كه دنياي غرب نسبت به اين مرد ـ
حضرت محمد (ص) ـ كه يكي از موفقترين نهضتهاي ديني را در كره خاكي به حركت درآورد بيان نكرده باشد" و سپس ادامه ميدهد "استنباط نادرست از نقش پيمبر (ص) يكي از بزرگترين موانع مسيحيان بود ه و هست كه نگذاشته تفسير مسلمانان از تاريخ و فرهنگِ اسلامي را درست درك كنند. زيرا، بيش از هر شخصيت ديگري در تاريخ، محمد (ص) بود كه هراس روحي را در دنياي مسيحي قرون ميانه برانگيخت. وقتي كه دانته در كمدي الهي خود محمد (ص) را محكوم و تنها در خارج از بهشت ميبيند احساسات تعداد بيشماري از مسيحيان عصر خود را بيان ميكند كه نميتوانستند درك كنند چگونه پس از طلوع مسيحيت دين ديگري ميتواند در دنيا به ظهور رسد، آن هم ديني كه ـ از همه بدتر! ـ در اين دنيا فعال بوده و از نظر سياسي چنان موفق بود كه پيروانش بخشهاي وسيعي از سرزمينهاي مديترانه را كه پيش از آن مسيحي بودند به تصرف خود در آوردند".
پيشتر گفتيم كه طبق نظر خانم شيمل هر گونه مطالعه جدي اسلام و پيامبر (ص) در اروپا از همين اواخر و قرن هجدهم ـ نوزدهم به بعد شروع شده است. ليكن، به گفته ايشان، حتي در اين دوره هم مطالعه سيره پيامبر (ص) بر اثر تعصب تحريف ميشد و به هيچ روي جانب انصاف را درباره نقش پيامبر (ص) اداء نميكرد. چنانچه چهرة آن بزرگوار در غالب اين مطالعات بيشتر به شكل نوعي ضد مسيح (دجّال) يا مسيحي بدعت گذار و تفرقه افكن بزرگ تصوير شده است.
با توجه به اين زمينة سراسر تحريف و بدبيني و دشمن انگاري است كه ارزش كار ماندني خانم شيمل در موضوع زندگي اسلام ص بيشتر معلوم ميشود و ترسيم چهرة حقيقيِ "اين پيمبر محبوب، شفيع روز قيامت، و خاتم رخشان انبياء" توسط يك شرقشناس، اسلامشناس، و ايرانشناس برجسته قرن بيستم جايگاهي بس والا كسب ميكند.
بدين ترتيب خانم شيمل كمر همت بر ميبندد و يك تنه در ميان انبوهي از اتهامات ناروا به دفاع از حقانيت اسلام و قرآن و محمد ص بر ميخيزد و آثاري خلق ميكند كه نوعاً بر تارك شرقشناسي و اسلامشناسي نيمه دوم قرن بيستم ميدرخشد، تا اينكه سرانجام در ششم بهمن ماه هزار و سيصد و هشتاد و يك از عالم خاك رخت بر ميكشد تا در افلاك به كساني كه يك عمر در راه دوستي آنها قلمفرساني كرد بپيوندد كه گفتهاند المرء مع من يُحبّه"
در كتابهاي درآمدي بر اسلام و نيز محمد رسول الله (ص) عمدتاً روي نكاتي انگشت گذاشته ميشود كه محل بحث و ايراد، و شبهه و اعتراض، مسيحّيت غربي است. لذا عليرغم قرنها تلاش بعضي از متعصّبين مسيحي در ردّ پيشگويي ظهور حضرت ختمي مرتبت در كتاب مقدس، وي به صراحت از اين پيشگويي سخن به ميان ميآورد و ميگويد: "پيشبينيهايي در مورد ظهور آتي حضرت محمد (ص) در چندين فراز از كتاب مقدس به چشم ميخورند، خصوصاً اين وعده كه پاراكليت مدتي پس از مسيح (ع) به عنوان تسلي بخش دردهاي مردم خواهد آمد"، مطلبي كه در كتاب محمد رسول الله (ص) نيز به صورت ديگري تكرار شده و اين بار از زبان مسلمانان آورده شده كه نوشتههاي "مستدل" آنان حاكي از اين است كه كتب مقدس پيشين (عهدين) حاوي آيات بيشماري است كه آمدن حضرت محمد (ص) با عباراتي كم و بيش روشن پيشگويي كردهاند.
از طرف ديگر، موضوعاتي چون امّي بودن و يا خاتميت پيامبر (ص) كه مكرر از ناحيه بعضي از متكلمين مسيحي به انحاء مختلف مورد ردّ و انكار قرار گرفتهاند نيز به نحو مناسبي مطرح و پاسخ داده شدهاند. تعبير ايشان در باب خاتميت پيامبر (ص) حقيقتاً با اظهار نظر بالاترين متكلمين اسلامي برابري ميكند، اگر نگوييم از خيلي از آنها فاخرتر است: "زيرا محمد (ص) آخرين نفر از سلسله طولاني انبياء كه آغازشان آدم ابوالبشر است پيامبري است كه آخرين دين وحياني را آورد كه جامع همه اديان آسماني سابق است و در عين حال اصول كلي آنها را با همان خلوص آغازينشان از نو بيان كرده است".
همچنين از آغاز ظهور اسلام مسأله تعدد زوجات پيامبر (ص) همواره دستماية ايراد و اعتراض كساني كه به قول قرآن در دلهايشان بيماري داشتهاند بوده است، به نحوي كه آن حضرت را به ناروا به اتهام لذت جنسي متهم ساختهاند. چنانچه شيمل نيز توجه ميدهد كه "يكي از انتقادهايي كه مخالفان محمد (ص) مكرّر در مكرّر از اوايل قرون وسطا تا امروز از او كردهاند متهم داشتن بياساس اوست به حبّ شهوت جنسي و حصول لذت از زن "و خود توضيح ميدهد كه اولاً در ميان همسران پيامبر (ص) تنها عايشه، دختر " دوستش ابوبكر، هنگام ازدواج با پيمبر (ص) باكره بود و ديگر زنان پيغمبر (ص) بيوة سربازاني بودند كه درميدان جنگ كشته شده بودند؛ ثانياً همسران متعدد و زنان عقد ناشده بيشمار سليمان و داود پادشاهان بنياسرائيل كه قرآن آنان را پيامبر (ص) و بنابراين مناديان حضرت محمد (ص) خوانده سبب شده تا تعداد ازدواجهاي حضرت محمد (ص) كه پس از فوت همسرا اولش خديجه صورت گرفت بسيار اندك بنمايد؛ ثالثاً محدود ساختن قرآن چند زني را به چهار زن، كه بايد با آنها طبق دستورات خاص كتاب الهي به عدالت توأم با مساوات مطلق رفتار شود، در واقع تحولي عظيم در رسوم قبل از اسلام بود؛ و رابعاً اينكه محمد (ص) بعضي از زنان خود را در اواخر عمر به اين قصد به همسري گرفت تا بيوگان مبارزان شهيد جنگهاي اسلام را از نو خانه و كاشانه بخشد.
پس از طرح اينگونه مباحث مدافع گرايانه (apologetics)، خانم شيمل به تصوير چهره زيبا، رئوف، رحيم، و دوست داشتني حضرت محمد (ص) از نگاه مؤمنين پاك انديش و نيكو سرشت ميپردازد و بحق از سيره و سرگذشت اين "مقتداي نيكو و شفيع روز قيامت و صاحب نور و حقيقت محمديّه و اسوه و مسطوره طريقه محمديّه" تصويري بغايت دلنشين و به ياد ماندني بدست ميدهد كه براي اطلاع از كم و كيف آنها بايد به متن كتاب مراجعه كرد. لازم به ذكر است كه با توجه به مطالعه عميق و علاقه و انس مؤلف به عرفان اسلامي، فصول آخر كتاب محمد رسول الله (ص) كه خانم شيمل در آنها به توصيف مقام و چهره عرفاني حضرت محمد (ص) ميپردازد انصافاً از حال و هواي ديگري برخوردار و ناخواسته انسان را در مواجهه با توصيف حضرت محمد (ص) در نوشتجات و بويژه اشعار عرفاني با وجه ديگري از بديعه گوييهاي بيشمار روبرو ميسازد.
سخن خود را با اين اظهار نظر بلند خانم شيمل به پايان ميبريم كه "در زمينه ارائه توصيفي شايسته از شخصيت اين پيامبر محبوب و معشوق مسلمانان هر چه گفته آيد نه شگفتانگيز است و نه وصف او را به شايستگي بسنده"
عبدالرحيم گواهي
تهران ـ ارديبهشت ماه 1386