
در این مقاله می خوانید :
وقتي واژة تطبيقي از ريشة مقايسه پيش بيايد، حداقل با دو دين كه ميخواهيم آنها را با هم مقايسه كنيم مواجه هستيم. لذا در آنجا مباحث خودبهخود جنبة برونديني پيدا ميكنند. دینشناسان تطبیقی همه از منظر بروندینی به موضوع مینگرند. در دینشناسی تطبیقی متفکر باید از درون دينی که خودش دارد بيرون بياييد و به اديان نگاهي تطبيقي و مقايسهاي بيندازد. دينشناسي تطبيقيِ مورد نظر ما، ادياني مثل اسلام و يهود و مسيحيت و مجوس و صابئين و آنهایی كه در قرآن آمده دين هستند و بقيه اديان فعلي جهان دين نيستند. ولي اين طوري تعاملمان با دو- سه ميليارد از انسانها قطع ميشود. در دينشناسي تطبيقي يك سلسله مباحث دیگری نیز مطرح است: دين و اخلاق، دين و سياست، دين و دنيا، دين و علم، و دين و حكومت ازجمله این مباحث است. مقولة وحدت و كثرت اديان نیز از ديگر مباحث دیگر دینشناسی تطبیقی است. در حوزه دينشناسي تطبيقي تقسيمبنديهاي متعددي برای اديان انجام شده است . ادیان غربي، اديان شرقي، ادیان زنده و مرده، اديان توحيدي و غيرتوحيدي، اديان طبيعي و غيرطبيعي، ادیان ملّي و بين المللي، و ادیان نژادي و غيرنژادي، نمونههاي ديگري از اين تقسيمبنديها هستند. مسئلۀ دیگری كه اخيراً در دنيا پديد آمده مقولة اديان جديد است.يك محقق بايد بهاین تقسیمبندیها توجه كند. باید بداند که هر كدام از آنها چه مفهومي دارد و جايگاه آن در پديدارشناسي عالم چيست.