
در این مقاله می خوانید :
وضعيت كنوني جهان اسلام
شايد هنوز جهان اسلام، در مجموع، بطور كامل براي يك ديالوگ مثبت، سازنده، و دوستانه آمادگي ندارد.
از ويژگيهاي بارز ديالوگ و يا گفتگوي متقابل، بحث و گفتگو پيرامون مباحث مورد اختلاف و پيداكردن راهحلي عقلائي، جامع، و مرضيالطرفين براي آنها است.
ليكن متأسفانه اين سازوكار، به نحو مطلوب، در داخل بسياري از كشورهاي اسلامي به نحو صحيح و درست برقرار نيست و ما نهتنها بين خود، بلكه حتي در داخل و درون خود نيز از اين ابزار و سازوكار مفيد استفاده نميكنيم. البته كه امروز براي تنظيم بعضي از روابط بين كشورهاي اسلامي «سازمان كنفرانس اسلامي» را نيز داريم، ليكن اختلاف فاحش رويكرد و عملكرد اين سازمان با، مثلاً، اتحاديه اروپا و يا پارلمان اروپا و غيره نياز به بيان ندارد.
شايد، قبل از مذاكره با ژاپن يا هر جاي ديگر، ما مسلمانان اول بايد ياد بگيريم كه در درون كشورهاي خود و نيز در بين كشورهاي اسلامي نگاهي تكثرگرايانه كه اتفاقاً در تعاليم ديني ما هم هست (نك. قرآن كريم 84/17، 48/5) اتخاذ كنيم تا به تبع آن بتوانيم با كشورهاي ديگر و از جمله ژاپن نيز ديالوگي مثبت و سازنده برقرار سازيم.
وضعيت جهان پيشرفته (ژاپن)
جهان پيشرفته و صنعتي غرب، از زمان رنسانس به اينطرف، متجاوز از 500 سال است كه به تمرين و نهادينه ساختن دموكراسي، و دستيابي به سطح بالايي از شعور سياسي ـ اجتماعي شهروندان، مسئولين و مديران تصميمساز، بناي جامعهاي مدني، و بالاتر از همه اينها به رعايت حقوقبشر و آزادي قلم و بيان و برقراري گفتمان و تبادل آراء در همه سطوح جامعه دست يافته است (مطلبيكه عيناً بكمال در ژاپن نيز ديده
در ژاپن، به خاطر روزنامهها و راديو ـ تلويزيون و ساير كانالها و وسايل ارتباط جمعي، فاصله سخن و موضعگيري روشنفكران، مسئولين و مردم چندان چشمگير و فاحش نيست، درحاليكه در جهان سوم هرگز چنين نيست. در غرب و ژاپن مقولاتي همچون حقوقبشر كاملاً نهادينه شدهاند، درحاليكه در جوامع اسلامي هنوز بعضي از علما و ورحانيون ما دارند روي تضاد و تنافي مفاد اعلاميه جهاني حقوقبشر با حقوق اسلامي بحث ميكنند! در غرب و ژاپن مردم و مسئولين بيشتر «شنونده» هاي خوبي هستند، درحاليكه در شرق و جهان اسلام ما بيشتر «گويندگان» خوبي هستيم!
جمعبندي و نتيجهگيري
• نفي هژموني فرهنگي غرب به معناي چسبيدن به بعضي از افكار و عقايد خرافي و مستبدانه تحت عنوان فرهنگ و سنت آباء و اجدادي نيست. فرهنگ و تمدن و باور و سنت و همه اينها، مثل خود ما، موجوات زندهاي هستند كه دائماً محتاج بازنگري، نوشدن، و تفسير و تعبيرهاي عقلاني جديد هستند.
• بهنظر اينجانب به عوض واردكردن ابزار و فنون و محصولات تكنيكي پيشرفته از ژاپن بهتر است مفاهيم، رويكردها و نگرشهاي جديد و پيشرفت ـ بنيان ژاپن را به كشورهاي اسلامي وارد كنيم.
• سالها پيش در همين توكيو قرار گذاشتيم كه همه ما، پس از مراجعت، به نگارش مقالات و بلكه كتابهايي در زمينه اينكه از اين نشستها چه برداشت كردهايم، و اساساً اينكه چطور ژاپن امروزي ژاپن شده است، بپردازيم. اقلاً خوب است سال آينده كه جمع ميشويم همگي گزارشي در اين مورد بههمراه بياوريم. نوشتن حداقل چند مقاله خوب كه كار چندان پردردسري نيست.
• تأسيس، تقويت، و توسعه كرسيهاي ژاپنشناسي نيز در جهت معرفي نظاممند ژاپن به مردم، روشنفكران و رهبران كشورهاي اسلامي يك ضرورت اجتنابناپذير است.
• سرانجام اينكه امروزه تفاهم، درك متقابل، همفكري و همكاري، ديالوگ، و همزيستي مسالمتآميز ديگر نه يك انتخاب لوكس و روشنكفرانه و بلكه يك ضرورت تام و تمام است. امروزه سرتاسر كره مسكوني ما همانند يك دهكده جهاني است كه هرگوشه آن به گوشه ديگرش وصل است و با هزاران مسأله فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، زيستمحيطي، اخلاقي و انساني متعدد و متنوع روبروست كه حل و فصل آنها، حداقل براي حفظ اين مقداريكه باقيمانده براي نسلهاي آينده، نيازمند ديالوگ و تعاملي مثبت و سازنده است