پاسخ:
1. چنان که میدانید این قبیل حرفهای استاد ارجمند آقای مجتهد شبستری تازگی ندارد و چند صباحی است که ایشان به یأس فلسفی و دینی رسیده و چنین رویکردی را نسبت به انسان و جهان، و دین و ایمان اتخاذ نمودهاند.
هر دم از ایـــن باغ بری مــیرســــد |
نغــــزتـر از نغزتــری مـــیرســــد |
(خمســـــه نظـــامی، مخــزن الاســـرار، بخـــش 48)
یک روز در فقه، قرائت رسمی از دین را تا جایی پیش میبرند که دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود و روز دیگر دینداری را – مثل برادران مسیحیمان- فقط محبت میدانند و عملاً از جانب اسلام به سمت و سوی مسیحیت عدول میکنند و امروز هم وحدت فرایض دینی را- که از مشترکات آیینی عبادی همه ادیان الهی (ابراهیمی) است «كُتِبَ عَلَيْكُمُ ... كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُم» (بقره (2)، آیه 183)- زیر سوال میبرند. بنده که خیلی میترسم و نگرانم، چون از قدیم گفتهاند: «باش تا صبح دولتت بدمد/ کاین هنوز از نتایج سحرست» (دیوان اشعار انوری، قصاید، قصیده شماره 27- در مدح صاحب ناصرالدین و تهنیت منصب)
2. نکته دوم من این است که باید صمیمانه از جناب استاد پرسید چرا؟ مگر وجوب فرایض- فارغ از این که مردم حرف خدا را گوش بکنند یا نکنند، بپذیرند یا نپذیرند، انجام بدهند یا ندهند – چه ضرری برای آنها دارد؟
3. سوم این که برای تغییر ساختار فضیلتی مردم، چه راهی بهتر از عبادت سالم و صالح، و توأم با وقار و تمرکز و تفکر میتوان سراغ گرفت؟ همان عبادت و تقواورزی عالمانه، بخردانه، بندگانه و متواضعانه. و آیا مگر اینها مانعی در راه دستیابی به فضایل است؟ مگر نداریم و نخواندهایم که ستون دین و ایمانورزی نماز است و نیز این که «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئن الْقُلُوب» (دل آرام گیرد ز یاد خدا) (رعد (13)، آیه 28).
4. سوال دیگر بنده از استاد مجتهد شبستری این است که چنان چه مردم میان نظر شما و خدا و پیغمبر(ص) مخیّر شدند باید کدام را انتخاب کنند؟ نظر شما یا نظر خدا و پیغمبر(ص) را؟ تازه برادر، برای چه این کار را میکنی و این حرفها را میگویی و پایههای اعتقاد دینی مردم را سست میکنی؟ فارغ از این که شما مخلوق کوچک و ناچیز به کدام دلیل عقلی و نقلی در کار خدا چون و چرا میکنی؟ آخر باید بر نظر و رأی شما خاصیتی هم مترتب باشد. خوب، بفرمایید این فکر و مطلب مشعشع جنابعالی کدام گره فروبسته را از کار خلق میگشاید؟ این پیشنهاد کدام معضل سیاسی/ اجتماعی/ اقتصادی/ اخلاقی/ فرهنگی/ دینی و غیره را از پیش پای خلق برمیدارد و به آنها در راه کسب رفاه دنیوی و سعادت اخروی نفع میرساند؟ مگر نگفتهایم و نخواندهایم که: «الْخَلْقُ كُلُّهُمْ عِيَالُ اللَّهِ، وَ أَحَبُّهُمْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْفَعُهُمْ لِعِيَالِهِ» (قرب الاسناد، حمیری، عبدالله بن جعفر، قم: موسسه آل البیت، 1413، ص 120، ح 421).
5. البته که در قرآن انواع و اقسام تعابیر الهی (commandment)ها را داریم، از توصیه «يُوصِيكم» (نساء (4)، آیه 11) گرفته تا موعظه «يَعِظُكم» (نساء (4)، آیه 58) و وجوب «كُتِبَ عَلَيْكُم» (بقره (2)، آیه 183) و تعلیم «يُعَلِّمُكُم» (بقره (2)، آیه 151) و غیره. اما بالاخره همه این طبقهبندیها را خدا معین میکند. چون که او خالق است و ما مخلوق؛ او رب است و ما مربوب؛ او میداند و ما نمیدانیم (نور (24)، آیه 19). انصافاً که پیامبر بزرگوار اسلام نیک فرمودهاند که: «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً عَرَفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ يَتَعَدَّ طَوْرَه» یعنی رحمت خدا بر آن كس كه اندازه خويش را بشناسد و از حدّ خود فراتر نرود (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تحقیق: درایتی، مصطفی، قم، 1366، ص 233، ح 4666).
6. برادر عزیزم! آقای دکتر شبستری: نازنینی تو ولی در حد خویش/ الله الله پا منه ز اندازه بیش (مثنـــوی، دفتـــر اول، صفحـــه 65، بیت 32)
آدم اگر بخواهد مثل بعضی از فیلسوفان آلمانی (و غیر آلمانی) زیادی عقلگرا بشود، ابتدا لباس روحانیت را کنار میگذارد و سپس دین پیامبر خدا را و دست آخر هم با احکام خدا در همه شرایع آسمانی مخالفت میورزد و پا روی تشریع میگذارد و باب بدعتها را میگشاید و ...! نستعیذ بالله من شرور انفسنا.
7. استاد بزرگوار جناب آقای دکتر شبستری عزیز! شما بهتر از بنده میدانید که امروزه چه عوامل داخلی و خارجی، درونی و بیرونی، مردم را از دین خدا دور میسازند، که شاید در رأس آنها هم عملکرد غلط خود ما مدعیان و به اصطلاح سردمداران دین باشد که از قدیم گفتهاند: چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید/ گفتا ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست (دیوان اشعـــار ناصر خســرو، قصاید، قصیده 44).
حال، در این بزنگاه، تکلیف ما روشنفکران دینی چیست؟ آیا باید مثل شریعتیها و بازرگانها و چمرانها و سحابیها و دیگر اصحاب اندیشه و خرد و علوم جدید، مردم را به حقیقت دین و دین حقیقی خداوند فرابخوانیم و مومنانه از این خداورزی مخلصانه خویش همچو سرو و سوسن شادی و احساس آزادی بکنیم:
چــون بـــــه آزادی نبـــوت هـــــادی اســت |
مــــــومنـــــــان را ز انبیـــــــا آزادی اســت |
ای گـــــروه مــــومنـــــان شـــــادی کنیــــد |
همچـــــو ســـــرو و سـوســن آزادی کنیـــد (مثنوی، دفتر ششم، صفحه 419، ابیات 25 و 26) |
و یا مانند بعضی از همتایان داخلی و خارجیمان (آقایان دکتر ملکیان و دکتر سروش و نظایر ایشان) تنگدلانه و مأیوسانه ساز ناامیدی و یأس را کوک کنیم و ... ؟ با آن شور و نشاط علمی- فلسفی- فقهی و ایمانی که در استاد شریعت خود مرحوم آقای جعفری(ره) دیده بودم، بنده که به سهم خود، علیرغم همه جهل و شقاوت و افراط و تفریطهای موجود، زیر بار این دومی نخواهم رفت که خدا و رسولش مکرر فرمودهاند نومیدی بد است: «لَا تَايْئسُواْ مِن رَّوْحِ الله» (یوسف (12)، آیه 87)، «لَا تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ الله» (زمر (39)، آیه 53) و غیره.
8. دوست بزرگوار! اجازه میفرمایید به عنوان یک رفیق شفیق بپرسم که چرا در این سالهای اخیر فرمایشات حکیمانه شما از قرآن و نهجالفصاحه و نهجالبلاغه که هیچ، رنگ و بویی از حافظ و شمس و مولوی و سنایی و عطار و یا همتایانشان در عرفان نظری (منثور) مثل ابنعربی و غیره ندارد؟ مگر میشود غور زیادی در فلسفه و کلام، آدم را از معنویت و عرفان بازدارد؟ حداقل در مورد اقسام آقای طباطباییها (صاحب المیزان) و مطهریها و جعفریها که اینگونه نبود!
9. راستی کدام حکم تشریعی خدا در عالم وجود با جبر و زور همراه است که حالا ما بخواهیم وجوب و فریضه بودنش را حذف کنیم؟ کجا گفته است که اگر نماز نخوانی، روزه نگیری، خمس و زکات ندهی، حج و جهاد نروی چنین و چنانت میکنیم که حالا ما بخواهیم وجوب این چیزها را برداریم تا مردم قدری احساس راحتی کنند؟ حضرت استاد! شما میخواهید کدام بار دنیوی را و از دوش چه کسانی بردارید؟ آخرت و تکوین و تشریع هم که دست من و شما نیست. البته حوزه ادیان جدید یا نوظهور (New Religions) قصه بر غصه دیگری است که جای بحث و تفصیل آن در این جا نیست.
در هر صورت، وقتی چیزی در حوزه قوانین عرفی دنیوی نیست و انجامش الزام قانونی ندارد چه جای این سخنان تفرقهانگیز و تشویشمندانه است؟
10. در هر صورت و به هر ترتیبی هم که بوده باشد، گفتن این که امروزه، نزد کسی از عقلا، علما، فقها، فلاسفه، حکما و غیره فلان حکم الاهی اعتبار خودش را از دست داده است؛ مقدمات، مقومات، الزامات و تبعات زیادی دارد که کلی بحث و فحص و استدلال و برهان میطلبد تا جا بیافتد و ما چنین چیزی را در مطالب ارائه شده از جانب شما ندیدهایم، مگر این که اول و آخر مطلب کوتاه شده یا از قلم افتاده باشد. بالاخره چرا و به چه دلیل منطقی و عقلی واجبات دینی میلیاردها نفر از مردم جهان یک شبه از حیّز انتفاع افتاده و بیاعتبار شدهاند؟
11. این را هم اضافه کنم که اقسام بنده، بر حسب تعالیم فاخر عرفای شامخ اسلامی و در محضر آن بزرگواران آموختهایم که: دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد (مولوی، دیوان شمس، غزلیات، غزل شماره 563) و یا این سخن والای حافظ که میفرماید: «ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی/ ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست» (حافظ، غزلیات، غزل شماره 48) که بحمدالله در عصر و زمانه ما هم این قبیل مردان خدا کم نیستند. هر چند که از ترس داروغههای دوران و دام و دانههای زمانه هر کدام در کنج عزلتی خزیدهاند. حالا، بینی و بین الله آیا خود شما فکر میکنید، باید از دامان پاک مردان خدا دست بکشیم و سایه آن سروهای سَهی را ترک کنیم و درِ خانه یک عده روشنفکر مأیوس و مهجور و هنجار شکن بیاییم که از فرط نومیدی و ناچاری تیشه به ریشه دین و شریعت میزنند؟ آیا این است مصداق آیه شریفه «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا» (سبأ (34)، آیه 46)؟
12. سرانجام این که برادر عزیز، میان وجهه نظر و دیدگاه اقسام بنده و حضرتتان تفاوت از زمین تا آسمان است. شما زیرآب این چهار رکعت فریضه را هم میزنید و میفرمایید نماز را باید هر کس، در هر وقتی و به هر زبانی و در هر نوع مکانی و به هر صورتی که دلش خواست بخواند و ما میگوییم:
خوشــــا آنـــان کــــه اللــــــه یــارشــــان بـــی |
بحمـــد و قـــل هــــو اللــــه کـارشــان بـــی |
خوشـــا آنـــان کـــه دایـــم در نمـــــازنــــد |
بهشــت جــــــاودان بـــــازارشـــــان بــــــی (بــابــاطــاهر، دوبیتــیها، دو بیتــی شمـاره 314) |
خوشـــا هــــایـــی ز حـــق وز بنـــده هویــی |
میــــان بنـــــده و حــــق هـــــای و هـویـــی (عطـــار نیشـــــابــــــوری) |
سلامتی و عزت و سعادت دنیا و آخرت شما را از درگاه حق مسألت دارم.
عبدالرحیم گواهی
29/06/1396