(این سوال منعکسکننده مطلبی است که در یک صفحه اینترنتی به آن پرداخته شده و توسط یکی از خوانندگان بخش پرسش و پاسخ مرکز پژوهش ادیان جهان برای این مرکز ارسال شده و ادبیات آن عموما ادبیات نویسنده اولیه است.)
به زبانی ساده: چرا نمیتوان از نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت، ارایه شده توسط دکتر سروش برای توجیه بر اسلام، استفاده کرد؟! با خواندن این نوشته کوتاه، هم با نظریه دکتر سروش مبنی بر قبض و بسط شریعت آشنا خواهید شد و هم نقد وارد بر آن را خواهید دید. تمام تلاشم را کردهام که این نوشته، به سادهترین زبان ممکن ارائه شود و بیش از پنج بار آنرا بازبینی کردهام. تصور میکنم خواندن آن خیلی راحت باشد.
مسلمانان در شرایط بدی گرفتار هستند، قرآن و دین اسلام را از طرف خدا می دانند و از طرف دیگر نمی توانند ایرادات و اشتباهات موجود در اسلام را با هیچ دلیل و روشی توجیه کنند.
با پیشرفت علم و دسترسی روزافزون به اینترنت و فضای نقد بدون سانسور، بسیاری از مبلغین اسلامی با سیل انتقادات عجیب و غریب روبرو شدهاند، و در نتیجه برخی از این مبلغین، به روش های عجیبی برای توجیه و مصون کردن دین اسلام روی آورده اند.
یکی از این مبلغین اسلامی دکتر عبدالکریم سروش است. اگر بخواهیم نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت توسط دکتر سروش را در چند جمله خلاصه کنیم، آنرا باید به این شکل توضیح دهیم:
معرفت دینی به معنای برداشت و تاویل شما از اصل دین است.
معرفت دینی شما (برداشت شما از دین) با اصل دین متفاوت است.
معرفت دینی به هیچ وجه کامل نیست و انسان ناتوانتر از آنی است که تمام دین را درک کند و معرفت دینی کامل و درستی داشته باشد.
چون برداشت های دینی و معرفت دینی هر کسی با شخص دیگری متفاوت است، لاجرم این باعث ایجاد اختلافهای عدیده میشود و هر کسی فکر میکند برداشت او از دین درست است.
اصل دین کامل و درست و الهی است و هیچ ایرادی در آن وجود ندارد، ایراد تنها از برداشتها و معرفتهای ما انسانها از دین است. دکتر سروش معتقد است که یک دین کاملا درست و خالی از اشکال وجود دارد.
تمامی ایرادات و اشکالاتی که ما در دین میبینیم متعلق به دین نیست، بلکه ناشی از برداشتهای غلط دینداران از دین است.
در اینکه هر انسانی از هر چیزی (دین گرفته تا یک شهر) یک تعریف خاص خود در ذهن خویش دارد شکی نیست، اما مساله اینجاست که این تعریف تا چه حد میتواند متفاوت باشد؟ آیا این امکان وجود دارد که کسی بعد از دیدن فیل در روز روشن، تصور یک گیلاس را در ذهن داشته باشد؟!
شاید مثال واضح آن، داستان مولانا باشد که چند نفر در تاریکی شب به دیدار فیلی می روند و هر کدام قسمتی از بدن فیل را لمس می کند و بعد در ذهن هر کدام، این تصور وجود داشته است که فیل مثلاً یک ستون بزرگ (پا) یا یک بادبزن بزرگ (گوش) و... است.
مولانا به زیبایی نوشته است که:
آن يكــي را كف بخرطوم افتــــاد |
گفت همچون نـــاودانستش نهاد |
آن يكي را دست برگوشش رسيــد |
آن براو چون بـادبيزن شــد پديد |
آن يكي را كف چو برپايش بســود |
گفت شكل پيل ديدم چون عمود |
در كف هركس اگر شمعي بــــدي |
اختلاف از گفتشان بيـرون شـدي |
بله، شکی نیست که هر کسی دیدگاهی متفاوت از دیدگاه و نگرش دیگران دارد، اما داستان دیدن یک فیل در تاریکی با برداشت یک انسان از یک دین، زمین تا آسمان متفاوت است.
در ماجرای زیارت فیل در شب، انسان هایی بدون استفاده از حس بینایی و با تکیه به حس لامسه خود به برداشتی این چنین متفاوت از فیل دست یافتهاند. اما نباید فراموش کنیم که دینداران امکانات بسیار زیادی را برای پیدا کردن معرفت صحیح دینی در اختیار دارند، این امکانات عبارتند از سنت پیامبر و کتاب آسمانی قرآن.
در حقیقت الله برای توجیه بندگان خود پیامبری را به همراه کتاب به نزد آنها فرستاده و به آنها گفته است این کتاب و رفتار پیامبر، مکمل و متمم یکدیگر بوده و دین اسلام را عرضه کرده است. لذا دکتر سروش نمی تواند مدعی شود که مسلمانان مانند آن اشخاصی که در تاریکی به دیدار فیل رفته اند فاقد ابزار لازم برای شناخت دین اسلام هستند.
دکتر سروش معتقد است که اصل دین، خود هیچ اشکالی ندارد و برداشت ما از دین است که پر از اشکال است، باید حضور ایشان عرض کرد که اصل اسلام، بسیار وحشیانهتر و زشتتر از چیزی است که عموم مسلمین از آن برداشت میکنند!
اصولاً این خلاف منطق و عدالت خدا است که مسلمانان را مانند آن افرادی که به دیدار فیل رفتهاند بیهیچ نور و بیهیچ حس بینایی رها کند و بعد توقع داشته باشد آنها راه درست را بیابند، که اگر چنین باشد، اصولا فلسفه ارسال پیامبر توسط خدا بسیار خندهدار مینماید.
هیچ شکی نیست که انسانهای مختلف از اسلام برداشتهای مختلفی ارائه میکنند، اما اگر کسی به اصل اسلام (قرآن بهعلاوه سنت) رجوع کند، با اشکالات و ایراداتی روبرو میشود که سطح دین اسلام را در حد یک ایدئولوژی غیراخلاقی بسیار پایین میآورند.
ابتدا به قرآن می پردازیم. می دانیم که قرآن اصل و بنیان اسلام است. حال به این آیه قرآن توجه بفرمایید که میگوید:
آیه یک سوره یوسف: الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ/ الف لام راء اين است آيات كتاب روشنگر.
آیه شصت و نه سوره یاسین: وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقرآن مُّبِينٌ (69)/ و [ما] به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست اين [سخن] جز اندرز و قرآنى روشن نيست.
آیه هفده سوره قمر: وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقرآن لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ (17)/ و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كردهايم پس آيا پندگيرندهاى هست؟
در این آیات الله به صراحت به روشنگرانه بودن و آسان آموز بودن قرآن، اشاره میکند. حال آیه سی و چهار سوره نساء را ببینید، در این آیه به صراحت قرآن می گوید زنان را کتک بزنید:
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا».
«زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاهها از ايشان دورى كنيد و [اگر تاثير نكرد] آنان را بزنید پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش] مجوييد كه خدا والاى بزرگ است».
حال ما نمیتوانیم بگوییم برداشت ما از این آیه این نیست که زنان را کتک بزنید، بلکه برداشت ما این است که قرآن دستور داده میتوانید از اورانیم غنی شده بمب اتمی بسازید، هر انسان منصفی با دیدن این آیه میگوید منظور الله از نازل کردنش این بوده که دستور بدهد زنان را کتک بزنید.
وقتی قرآن میگوید زن خود را کتک بزنید، در همان کتاب هم میگوید قرآن کتابی روشن و مبین و ساده پند است، دیگر هیچ جایی برای بازی کردن وجود ندارد.
بدون شک الله به عنوان آفریدگار، آنقدر توانا هست که بتواند به صورت شفاف منظورش را بیان کند، حتما اگر منظور الله از کتکزدن زنان ساخت بمب اتمی بود، میتوانست به صورت مشخص آنرا بیان کند.
یا باید قبول کنیم که کتک زدن زنان کار خوبی است، یا باید بپذیریم که دین اسلام این اشکال عمده و غیر قابل گذشت را دارد که دستور به کتک زدن زنان می دهد.
اگر بخواهیم برداشت متفاوت و یا غلط از این آیه را با داستان زیارت فیل مقایسه کنیم، مانند این است که جمعی در روشنی روز و با چشمانی سالم، فیل را ببیند ولی برداشت آنها از فیل گوشی موبایل باشد! شاید از هر یک میلیارد انسان یک نفر به چنین برداشتی برسد، اما نهصد و نود و نه میلیون نفر دیگر به صراحت برداشت شبیه به هم و مشترکی از فیل خواهند داشت.
در کتاب آسمانی پیامبر اسلام نکاتی وجود دارد که با هیچ عقل سلیمی قابل توجیه نیست: تایید بردهداری، بریدن دست و پای مخالفین، بریدن دست دزد، کشتن مخالفین، کتک زدن زنان، اشتباهات عمده و عجیب و غریب علمی.
حال به منبع دیگر اسلامی مراجعه می کنیم، یعنی سنت پیامبر. برای تفسیر و تعیین مصادیق یک قانون، معمولا کمیتهای مشخص در هر کشوری وجود دارد که مصادیق قانون را به صراحت تعریف میکند، با مقایسه اصل کتاب و مصادیق مشخص شده از قانون میتوان به راحتی به برداشتی صحیح از قانون دست یافت.
منابع بسیار زیادی وجود دارد که نمیتوان به آنها اعتماد کرد، اما برخی از منابع، پایه شیعه و سنی هستند و بسیاری از روایات را به صورت مشترک نقل کرده اند که اصطلاحا به آن احادیث متواتر گفته میشود.
لذا چنین منابعی قابل اعتماد بوده و نشانگر رفتار رسول خدا هستند. با هیچ منطق و اخلاقی نمی توان برخی از این رفتارها را توجیه کرد. به عنوان مثال: ازدواج پیامبر اسلام با عایشه هشت ساله، راه اندازی اولین هولوکاست در دنیا و نسل کشی یهودیان مدینه، تعدد زوجات پیامبر اسلام، خشونت اسلامی و عدم تحمل عقاید دیگر توسط پیامبر.
در جمعبندی باید گفت که تفاوت برداشتهای دینی یا معرفت دینی قابل تصور است. اما اینکه بخواهیم با سوءاستفاده از این عبارت، زشتیها و پلیدیهای موجود در دین اسلام را بپوشانیم صرفاً یک رفتار عجیب و غیر منطقی است.
کسی نمیتواند بگوید برداشت دینی (یا معرفت دینی) شما از کتک زدن زنان، با اصل دین متفاوت است. چرا که اصل قرآن به صراحت دستور به کتکزدن زنان میدهد و از دستور کتک زدن زنان نمیتوان برداشت دیگری کرد. چون که قرآن به صراحت میگوید این کتاب روشنی است و پندآموزی از آن آسان است.
پاسخ:
با توجه به اینکه ایشان میگوید «مسلمانان در شرایط بدی گرفتار هستند» باید دریافت که ایشان فردی غیر مسلمان هستند و لذا باید پاسخ را از منظری «برون دینی» ـ یعنی غیر مستند به اصول و مبانی اسلامی ـ داد که ما هم حتی المقدور همین کار را خواهیم کرد.
2. «سیل انتقادات عجیب و غریب» ای که نویسنده از آن سخن میگوید، در فرض صحت، تنها متوجه دین مبین اسلام که از قضا آخرین، کاملترین، و استوارترین پیام آسمانی است نمیباشد، و بلکه تحت لوای دینگریزی، مادیگرایی، علمپرستی، یا حتی نهیلیسم و آتهایسم و لائیسم و سکولاریزم و غیره، با همه ادیان و مذاهب آسمانی سر ستیز دارد.
3. آقای دکتر سروش، فارغ از این که ما با ایشان موافق باشیم یا مخالف، صرفا یک «مبلغ اسلامی» ـ تعبیری که این آقا بهکار میبرد ـ نیست و بلکه یک فیلسوف و نظریهپرداز اسلامی است که در بسیاری از محافل علمی و آکادمیک شرق و غرب مورد احترام و تکریم میباشد و استفاده نویسنده از واژه «مبلغ اسلامی» در مورد ایشان به قصد تصغیر و تحقیر میباشد که البته فقط خود نویسنده را کوچک و حقیر میسازد و نه ایشان را. چنانکه گفتهاند:
بزرگش نخوانند اهل خرد |
که نام بزرگان به زشتی برد |
4. نظریه قبض و بسط شریعت آقای دکتر سروش که ایضاً تحت عنوان هرمنوتیک و برداشت از متن (اعم از متن قرآن یا هر کتاب مقدس دیگری) مطرح شده صرفاً یک نظریه است که برای خود موافقین و مخالفین عمدهای دارد و باید به همین نحو مدتها در بوته نقد و بررسی قرار گیرد تا بتدریج به یک مطلب جا افتاده علمی تبدیل شود. چنانکه راقم این سطور نیز در همان ابتدای طرح این نظریه توسط جناب سروش با حفظ احترام به ایشان، نقد مفصل و مستدلی بر آن نوشته است. لیکن بنظر میرسد که در اینجا قصد ارائه نقد علمی دیگری از نظریه مزبور مطرح نبوده و نیست. زیرا که چنانچه نویسنده از همان ابتدا از واژه مستهجن «مالهکشی» استفاده کرده تا هم قصد و غرض اصلی خویش از این نوشتار را بهتر نشان دهد و هم به خواننده بفهماند که ایشان شخصاً دارای چه خاستگاه علمی ـ فرهنگی و اجتماعی خاصی است و خواننده باید انتظار چگونه تعریض و تصریحی را داشته باشد.
به زعم ما، آنچه نویسنده به صورت سیلی از تهمت و افترا و اسائه ادب و بی حرمتی نسبت به ساحت مقدس اسلام و پیامبر و قرآن آورده بوضوح نشان میدهد که قصد و غرض اصلی ایشان از تمسک به نظریه آقای دکتر سروش چه بوده و ایشان در اصل چه هدف و مأموریتی داشته است! الّا این که سعی کرده حالا که قلم بدست میگیرد و چنین قصد و غرض پلیدی را جامعه عمل میپوشاند در ضمن کیسهای هم به تن دکتر سروش بکشد و با یک تیر دو هدف را نشانهگیری کند!
5. با توجه به مطالبی که نویسنده در ادامه بحث مطرح کرده انسان نمیتواند جلوی خنده خود را از استناد ایشان به ابیات مثنوی معنوی بگیرد. چه آن که ایشان از ازدواج پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با عایشه به صورتی بسیار زشت و توهینآمیز یاد میکند و از قرآن بهعنوان «کتابی که در آن نکاتی وجود دارد که با هیچ عقل سلیمی قابل توجیه نیست» نام میبرد. در حالی که جلال الدین محمد بلخی ملقب به مولوی، صاحب کتاب شریف مثنوی، فقط به عنوان نمونه و ذکر مشتی از خروار، درباره پیامبر عظیمالشان اسلام میفرماید:
از درمها نام شاهان برکنـــند |
نــام احمـد تا قیامـــــت برزننـــد |
نام احمد نام جمله انبیا است |
چونکه صد آمد نود هم پیش ما است |
و یا این که:
احمد ار بگشاید آن پر جلیل |
تا ابد مدهوش ماند جبرئیل |
و از همه جالبتر این بیت که مولانا در حق کسی که نام شریف پیامبر(ص) را از سر مسخره و استهزاء خوانده بود میفرماید:
آن دهان کژ کرد و از تسخر بخواند |
نام احمد را دهانش کژ بماند |
باز آمد کــی محمــد عفــو کــن |
ای ترا الطاف علـم من لـدن |
چون خدا خواهد که پرده کس درد |
میلش اندر طعنـه پاکان بـرد |
و حالا این شخص صهیونیست (به دلیلی که بعداً خواهیم گفت) با استناد کتاب عظیمالشان مثنوی که قریب دو هزار و پانصد آیه از قرآن و متجاوز از 700 حدیث پیامبر(ص) را مورد اشاره و تفسیر قرار داده است، به تعریض و تعرّض به ساحت قرآن و پیامبر بزرگوار پرداخته است!! از همین روست که گفتیم انسان از استناد ایشان به کتاب شریف مثنوی خندهاش میگیرد و نمیداند قسم حضرت عباس را باور کند یا دم خروس به این آشکاری را؟ در هر صورت، سخن ما به ایشان این است که تو اگر مثنویشناسی و استنادکردن به مثنوی را بلدی خوب است به چند بیت بالا توجه کنی.
6. در رابطه با این بیان نویسنده که میگوید «اصل اسلام بسیار وحشیانهتر و زشتتر از چیزی است که عموم مسلمین از آن برداشت میکنند»، قبل از پرداختن به تکتک ایرادات ایشان و ارائه پاسخ هرکدام ذکر دو نکته کلی ضروری است: اول اینکه این قبیل ایرادات و اعتراضات بنیاسرائیلی مختص به ایشان و کشف و ابداع حضرتشان نیست و چنانچه خود ایشان بهتر از من و شما میدانند از زمان ظهور اسلام و زندگی پیامبر(ص) و ائمه اطهار نیز وجود داشته و خواهد داشت و در دوران اخیر نیز قبل از ایشان امثال گلدزیهرها به تفصیل به آنها پرداختهاند!
ثانیاً اینکه ایشان، روسا و آمرین و یاران و همفکران ایشان، باید خوب بدانند که اگر ما مسلمانان چیزی از احکام خشونتآمیز مندرج در کتاب مقدس تحریف شده و احکام فقهی من درآوردی تلمود و میشنا در رابطه با نحوه برخورد با زنان و غیره نمیگوییم یکی بخاطر حجب و حیا و اخلاق و کرامت اسلامی ذاتی ما مسلمانان است و دیگری هم بواسطه ادب و احترامی است که قرآن کریم نسبت به ساحت مقدس همه انبیای عظام الهی و بالاخص حضرت موسی(ع) پیامبر اولواالعزم و نیز همه کتب و صحف آسمانی و از آن جمله تورات موسی و زبور داود و انجیل عیسی و غیره دارد. امیدوارم این آقای یهودی و نظایر ایشان هم گمان نکند که صبر و تحمل و سکوت مومنین بیحد و اندازه است و امثال ایشان میتوانند هر چه دلشان خواست بگویند و ما هنوز موظفیم که ساکت بمانیم، والّا اینجانب به عنوان استاد و مدرس ادیان خارجی (غیر اسلامی) و ایضاً دینشناسی تطبیقی مجبور خواهم شد که بعضی از آن مطالب ناخوشایند حضرتشان، نظیر آنچه که در تورات سفر پیدایش، باب 12، آیات 19و 18و 13، باب 20 آیه 2، سفر تثنیه، باب 13، آیات 16-15، باب 20، آیه 14، 17 و غیره آمده را بر زبان آورم! (این دفعه فقط آدرسها را دادم و مرتبه دیگر ناگزیر متن آنها را نیز نقل خواهم کرد تا همگان بدانند در کتاب مقدس موجود چه خبر است!؟). اما در رابطه با وحشیانه و خشونتآمیز معرفیکردن اسلام توسط این نویسنده رسوا مایلیم فقط به یک آیه از قرآن (توبه، 6/9) اشاره کنیم که میفرماید «وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْلَمُونَ» «و اگر یکی از مشرکین به تو پناه آوردند (تا کلام خدا را بشنوند) پس به اوپناه ده و پس از شنیدن (پیام دین) او را به مامن و منزلش برسان (تا آسیبی نبیند) زیرا مشرکین از (پیام وحیانی قرآن) بیخبر میباشند». و نه از این نویسنده مغرض بلکه از خوانندگان منصف این پاسخ میپرسیم که آیا در هیچ کتاب آسمانی دیگری چنین رحمت و رافتی را سراغ دارند؟
7. در رابطه با اینکه گفتهاند: «اگر کسی به اصل اسلام، قرآن و سنت، رجوع کند با اشکالات و ایراداتی روبرو میشود که سطح دین اسلام را در حّد یک ایدئولوژی غیر اخلاقی پائین میآورد» باید بگوییم که این سخن، به شرحی که خواهیم گفت، تا حدودی درست است و بعضی از افراد، که ویژگی آنها را ذیلاً از روی خود قرآن بیان خواهیم کرد، دچار همین حالت نویسنده میشوند! (خواهش میکنم که نفرمایید قرار بود یک بحث بیرون دینی ارائه دهید! وقتی که خود نویسنده به آیات قرآن استناد میکند ما هم باید به ایشان بگوییم که همین قرآن مورد استنادشان در حق امثال ایشان چه میگوید.)
قرآن از همان ابتدا (سوره بقره، آیه 2) میگوید که هدایت قرآنی فقط شامل حال افراد متقی و پرهیزگار خواهد شد.
قرآن میفرماید کسانی که قلوب مریض و بیماری دارند بهعوض محکمات قرآنی دنبال متشابهات آن میروند (مدثر، 31/74).
قرآن میفرماید اینگونه افراد بیماردل از آیات بینات قرآن چیزی جز رجس و گناهآلودگی بیشتر نصیبشان نمیشود (توبه، 125/9).
بنظرم ذکر همین سه آیه از بین دهها آیه مشابه، برای بیان حال این نویسنده، کافی است که اگر خود را عاقل میدانند که «العَاقِلُ یَکفِیهُ الإِشَارَه» و اگر هم جاهل هستند که ما را با جاهلان کاری نیست که قرآن کریم فرموده مومنین وقتی مورد خطاب جاهلین قرار میگیرند به گفتن سلام بسنده میکنند «...وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا» (فرقان، 63/25). راستی بد نیست برای این ایرادکننده مثنویشناس چند بیتی هم از مثنوی مولوی در همین رابطه نقل کنیم:
از خدا میخواه تــا زین نکتههــا |
در نلغــزی و رســی در منتها |
زان که از قرآن بسی گمره شـدند |
زان رسن قومی درون چه شدند |
مر رسن را نیست جُرمی ای عنود |
چون تو را سودای سر بالا نبود |
8. در رابطه با مبین و آسانبودن آیات قرآن نیازی نیست که در این مورد یک یهودی معاند به ما درس بدهد و ما مسلمانان خوب با آیات کتاب مقدس خویش آشنا هستیم. هر چند آنچه که به ذهن علیل این شخص نرسیده و یا از سر جهل و خصومت پنهان کرده این است که اولاً مبین (از فعل متعدی از ریشه ابان) به معنی روشنکننده است و نه روشن! و ثانیاً همه آیات قرآن این چنین نیست و آیات قرآن محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، خاص و عام، و ظاهر و باطن دارد؛ صد البته در کنار آیاتی که «...وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ...» (آل عمران، 7/3) که عبارت باشند از پیامبر(ص) و ائمه(ع) و علما و حکما و اولیای الهی.
9. در رابطه با آیه 34 سوره نساء ما قبلاً پاسخ به این ایراد را دادهایم که علاقمندان میتوانند به وب سایت مرکز پژوهشهای ادیان جهان (http://www.wrrc.ir) بخش پرسشوپاسخ مراجعه کنند.
10. در این مورد که گفتهاند «در کتاب آسمانی پیامبر اسلام نکاتی وجود دارد که با هیچ عقل سلیمی قابل توجیه نیست» و سپس ذکر مواردی چون بردهداری، بریدن دستوپای مخالفین (که البته چنین چیزی در اسلام نداریم و آنچه هست مجازات افراد قطاع الطریق است که امنیت و آرامش و آسایش جامعه را سلب میکنند)، بریدن دست دزد، کشتن مخالفین (که صد البته چنین چیزی هم در اسلام نداریم)، و کتکزدن زنان (به آن مورد مسخره آخر، یا به زعم نویسنده «اشتباهات عمده و عجیب و غریب علمی قرآن»، از بس اظهار نظر مشعشعانه و عالمانهای است جداگانه خواهیم پرداخت!) عرض میکنیم که:
اولاً ما هر کدام از این موارد که کوچکترین حضور و نسبتی با اسلام داشته را پیش از این مستقلاً جواب دادهایم که افراد منصف و بیطرف (و نه البته این نویسنده غیرمنصف جانبدار که یقیناً این حرفها برایش هیچ سودی نخواهد داشت) میتوانند مراجعه کنند.
ثانیاً این 6-5 آیهای که گفته شده دقیقاً یکدهم درصد یا یکهزارم قرآن است! ایشان نگفته که آیا با 9/99% بقیه قرآن هم مشکل دارد یا خیر؟
ثالثاً گیریم که ما حرف شما را پذیرفتیم و قبول کردیم که به زعم شما چهارتا و نصفی از آیات قرآن اشکال دارند، ممکن است بفرمایید کتاب مقدسی که جنابعالی به آن معتقدید و آن را توصیه میکنید کدام است که ما با خیال راحت سراغ همان کتاب برویم؟ تا اینجای مطلب که ما چنین مردی و شجاعت و شهامتی را از شما ندیدهایم. چون کسی را که حساب پاک است از معرفی خود به نام و اصل و نسب و سوابق و جایگاه علمی و اجتماعی چه باک است؟ و نه اینکه دزدانه و با عنوان جعلی «گمنامیان» در یک سایت صهیونیستی لجنپراکنی کند. هر چند که از دم خروسی که چند سطر پائینتر (در ماجرای تنبیه و اخراج یهود بنیقریظه از مدینه مکرمه توسط پیامبر اکرم(ص)) از خود بهجا گذاشتهاید معلوم است که از صهیونیستهای دو آتشه و ماموری معذور میباشید و لذا ما هم به احترام پیامبر اولوالعزم خداوند حضرت موسی(ع) و تورات اصلی ـ و نه نسخه موجودی که سرتاپا تحریفش کردهاید ـ فرازی چند از تورات را، آن هم با ذکر آدرس و نه متن نوشتار که بسیار شرمآور بود، بیان کردیم تا اقلاً خود شما بفهمید وقاحت هم حدّی دارد!
11. در ادعای باطل نویسنده بر «اشتباهات عمده و عجیب و غریب علمی قرآن» راستش اینجانب تا اینجای کار ـ با استناد نویسنده به قرآن و مثنوی ـ فکر میکردم که ایشان از بچههای نسبتاً درس خوانده مدارس شیعهشناسی اسرائیل است. لیکن با این سخن اخیر فهمیدم که این بنده خدا علم و اطلاع چندان درستی هم از اسلام و ادیان دیگر ندارد و از پس آیینه طوطیوار مطالبی را تکرار میکند. چون که این تقریباً از مسلمات مباحث ادیان و دینشناسی تطبیقی است که کتاب مقدس قرآن، در میان همه کتب مقدس ادیان زنده جهان، در موضوعات خلقت و طبیعت و گیاهان و جانداران و نجوم و کهکشانها و جنین و باد و باران وتشکیل و حرکت ابرها و انسانشناسی و روانشناسی و تاریخ و فرهنگ و دهها موضوع و مقوله دیگر، دقیقترین و علمیترین آنها است. به نحوی که همگان دهها و بلکه صدها آیه برجسته علمی قرآن را بحق جزو آیات (اعجاز علمی قرآن) میدانند و بدان اقرار میکنند. از آنجایی که دیگران و خود ما قبلاً به تفصیل این آیات را بحث کردهایم لذا از تکرار آنها در اینجا خودداری میکنیم. مگر این که خواننده عزیزی بجدّ خواهان تکرار آنها باشد.
12. در رابطه با دو مطلب سخیفی که درانتها راجع به پیامبر بزرگوار اسلام(ص) اظهار شده و بخصوص تعبیر بهغایت زشت و مستهجن بکار گرفتهشده در مورد ازدواج آنحضرت با عایشه دختر ابوبکر ابتدا مجدداً عرض میکنیم که:
بزرگش نخوانند اهل خرد |
که نام بزرگان به زشتی برد |
ثانیاً چون قرآن عزیز به ما دستور داده که مومنین (عباد الرحمن) وقتی با سخن یا عمل لغوی مواجه میشوند با آن ـ برحسب فضایل خود و نه رذایل گوینده و نویسنده ـ برخورد کریمانه و کرامت آمیز داشته باشند(سوره فرقان، آیه 72) لذا از پرداختن به جزئیات تعابیر زشت ایشان خودداری میکنیم و فقط میگوییم ایشان قاعدتاً باید یک فرد لاابالی و بیاعتقاد به همه فضایل و خوبیهای بشری بوده باشد، و الّا اگر کسی حتی به سنگ و چوب هم اعتقاد داشته باشد، به دلیل احترامی که برای مقدسات خویش قائل است، هرگز به مقدسات کسی توهین نمیکند و بلکه اگر ایراد و اعتراض هم دارد آن را با ادب و متانت و به صورتی علمی، کلامی، فلسفی و غیره مورد پرسش و یا نقض و ابطال قرار میدهد.
ثالثاً ما قبلاً درباره همسران پیامبر(ص) و فلسفه ازدواجهای ایشان و بویژه ازدواج با عایشه به تفصیل توضیح دادهایم که علاقمندان میتوانند مراجعه کنند. همچنین، چنانچه در خلال آن مباحث توضیح دادیم، یافتههای تاریخی جدید حکایت از آن دارند که سن امالمومنین عایشه هنگام ورود به خانه پیامبر نه 9-8 سال، و یا حتی 13-12 سال، بلکه حدود 17 سال بودهاست. لیکن برای اهل جحد وجدل و عناد ذکر این مطالب چه سود که گفتهاند: نرود میخ آهنی در سنگ، یا به تعبیر قرآن کریم «وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا» (اسراء، 82/17) و یا، با عنایت به علاقه نویسنده به مثنوی معنوی:
گوش خر بفروش و دیگر گوش خر |
این سخن را در نیابد گوش خر |
13. در رابطه با این سخن باطل نویسنده که میگوید «راه اندازی اولین هولوکاست در دنیا و نسلکشی یهودیان مدینه» نیز باید گفت خوب است ایشان به کتب تاریخی مشایخ و بزرگان یهودی خودشان مراجعه کنند و ببیند خود آنها راجع به رفتار یهود بنی قریظه با پیامبر بزرگوار اسلام و مسلمانان صدر اسلام چه میگویند و از پیمانشکنی و دشمنی و خصومت و خیانتهای مکرر آباء یهود، و در مقابل عفو و گذشت و مرحمت پیامبر عظیمالشان اسلام، چه میگویند؟
هرچند که بسیاری از اسناد معتبر تاریخی نیز حکایت از آن دارند که علیرغم آن همه توطئه و خیانت به امید سر به نیست کردن اسلام و پیامبر و مسلمانان باز هم پیامبر بزرگوار اسلام آنها را بخشید و فقط دستور اخراج آنها را داد، در حالی که همه میدانند حکم خائن در زمان جنگ چیست. لازم به ذکر نیست که سیاست استفاده از واژههایی چون هولوکاست و نسلکشی، توسط صیهونیستهای افراطی که جان و مال و ناموس و فرزندان و سرزمینهای فلسطینیان مظلوم را به بازی گرفتهاند، بیشتر برای مظلومنمایی و ادامه سرکوب و تجاوز و قتل وکشتار مسلمانان دیر زمانی است که نخنما و کهنه و از کار افتاده شده است.
از آنجایی که نویسنده، پس از ذکر این همه مهملات و سخنهای باطل دست به یک جمعبندی و نتیجهگیری زده و در آنها، با توجه به عدم شناخت تعدادی از خوانندگان از منابع و حقایق تاریخی، آسمان و ریسمان را بهم بافته تا از بعضی از مطالب و مقدمات صحیح نتایجی به غایت ناصحیح بگیرد، مواردی از قبیل طرح مطلب نسبتاً صحیح محدودیت دامنه نظریه قبض و بسط شریعت و یا هرمنوتیک کتاب و سنت و سپس بیان این سخن سخیف و بکلی بی پایه و اساس که «با سوء استفاده از این عبارت زشتیها و پلیدیهای موجود در دین اسلام را بپوشانیم» ما هم، هرچند اسلام عزیز بکلی دست و پایمان را در استخدام الفاظی بمانند نویسنده بسته و هرگز اجازه آن قبیل هتاکیها و یاوهگوییها را به هیچ مسلمانی نمیدهد و مانع از مقابله به مثل در برابر این قبیل افراد ژاژخای و هرزهگو است، چند کلمه به عنوان جمعبندی و نتیجهگیری عرض میکنیم.
در این سلسله از پاسخگوییها هدف ما هرگز جواب دادن به سایتها و اشخاص بی نام و نشانی که از سر بیادبی و تحقیر عقدۀ دلی خالی میکنند نبوده و نیست. لیکن در این مورد، هر چند برای «بالاتر» و «بالاترین»ها و پایینتر و پائینترینها ارزش ذاتی قائل نیستیم و ملاک را در سخن «حق و باطل» ـ به قضاوت عقل و وجدان و جان پاک ـ میدانیم، برای اینکه امثال این آقا بدانند که صبر و نزاکت مومنین هم حدی دارد چند کلمهای نوشتیم، و الا وظیفه ما، به فرموده قرآن کریم همواره « ...وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا» (فرقان، 63/25) و «...وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» (فرقان، 72/25) بوده و هست و خواهد بود.
بیتردید مطلب سراپا دروغ، تحریف، و ناروایی که این بیچاره مأمور معذور نوشته نشانه یک ذهن علیل و بیمار و یک روح منحرف و نااستوار و یک قلب مزیّغ و تیره و تار میباشد که خواسته از آب گلآلود وضع موجود ماهیای بگیرد و برای صیهونیستهای قاتل و غاصب و خاخامهای افراطی یهودی جایگاهی دستوپا کند، درحالی که کاری که این حضرات در نیم قرن گذشته با فلسطین مظلوم کردهاند و قتلعامهای واقعی صبرا و شتیلا و دیر یاسین و نظایر آنها با آب هفت بحر هم پاک نمیشوند، چه رسد با توهین به اسلام و پیامبر و قرآن.
اینجانب در خلال دهها سال مذاکره دینی بویژه با علمای یهود و مسیحیت با یهودیانی بسیار پاک فطرت و خوش طینت نیز برخورد کردهام که یک موی آنها به تن این یاوهگویان مأمور و معذور نیست. لذا انتقاد ما از بیادبی و حرمتشکنی نویسنده تیره روز این مطلب به هیچوجه متوجه آن دسته از یهودیان مومن و صالحی که بر شریعت موسی(ع) راه میروند و مثل همه مؤمنین دیگر شایسته احترام و تعظیم هستند نبوده و نیست.
به دوستان عزیز مومن و متدینی هم که از خواندن چنین جسارتهائی به ساحت پیامبر خاتم(ص) دلچرکین و آزرده خاطر شدهاند، ضمن درخواست دعا برای بهبودی و هدایت اقسام این نویسنده، از باب تسلی عرض میکنم که عزیزان بدانید:
مه فشاند نور و سگ عوعو کند |
هر کسی بر طینت خود میتند |
عبدالرحیم گواهی
15/7/1390