پرسش و پاسخ

بازدید : 527 - پاسخگو : دکتر عبدالرحیم گواهی
سوال شماره ۴۰۶
هدف دین چیست؟ آیا هدف دین این است که انسان در زندگی خود از رذایل دور و به حسنات نزدیک شود؟ آیا دین برای این است که چارچوبی برای رعایت اخلاقیات و نیکی کردن داشته باشیم؟ آیا دین برای این است که احساس آرامش کنیم؟ آیا دین برای این است که به موضوعی غیر مادی دلگرمی و نوعی از تعلق داشته باشیم؟ در دنیای امروز مردم و کشورهای پیشرفته‌تر که التزامی به رعایت موازین دینی ندارند و سالهاست که اولویت خود را عموما زندگی دنیوی خود گذاشته‌اند، از نظر رعایت اخلاقیات، کسب حسنات، دوری از رذایل، احساس آسودگی و آرامش، احساس مسئولیت در قبال هم‌نوع، طبیعت و کل هستی، احساس مسئولیت در قبال آیندگان، التزام به رعایت ضوابط زندگی و فرهنگ‌سازی و ... از جوامعی که دین را رکن اصلی زندگی می‌دانند بسیار بهتر عمل می‌کنند و جلوتر هستند. اگر مقصود از دین موضوعات فوق باشد یا حداقل این موضوعات بخشی اساسی از هدف دین باشند، به نظر می‌رسد امروزه بی‌دینی در تحقق اهداف دین موفق‌تر بوده و در واقع دیگر نیازی به دین نیست. اگر هم این موضوعات اهداف میانی دین باشند، تجربه نشان داده در دنیای امروزی ساختارهای بی دین این اهداف میانی را بهتر برآورده می کند و به همین دلیل استعداد بیشتری برای رسیدن به اهداف بالاتر را دارد و ممکن است به مرور زمان این اهداف بالاتر هم در مکانیزم بی دینی (یا اهمیت ندادن به دین) توسعه یابد ولی دین امروز در رسیدن به همین اهداف میانی هم موفق نبوده. پس چه نیازی به دین هست؟

در پاسخ به این دوست عزیز كه در واقع اولين پاسخ ما در سال جاري نيز مي­باشد نكاتي را به اختصار هر چه تمام­تر به اطلاع مي­رسانيم.

1. در پرسش و پاسخ­هاي گذشته چندين نوبت در رابطه با هدف و غايت دين و دينداري صحبت كرده­ايم كه نيازي به تكرار همه آنها در اينجا نيست و فقط از باب اشاره عرض مي­كنيم كه:

چيست دين بـرخاستن از روي خاك               تـا كه آگه گردد از خود جان پاك

2. راستي و درستي و عدالت­ورزي نه غايات و بلكه از نشانه­ها و اوصاف دينداري است و انواع عبادات مثل نماز و روزه و غيره نيز ابزار دستيابي به اين صفات و فضائل مي­باشند. بنابراين، همه اين امور لازمه، پيش نياز و ممّد وصول و حصول به غايت اصلي دين كه «معرفه الله»و بازگشت به سوي خداست مي­باشند.

3. ابتدا در جوامع غربي و بعدها هم – به نفع آنها – در جوامع شرقي بعضي از افراد طرفدار اخلاق سكولار و يا به تعبيري مدرن بوده­اند و به زعم خويش دين را از اخلاق جدا ساخته و يا خواسته­اند. اما اصلاً چنين نيست كه حتي در مغرب زمين نيز همگان در زمره طرفداران اخلاق عرفي و منسلخ از وحي بوده باشند و كار دنيا را يكسره از كار دين و عقبي منقطع و منفك بدانند. به عبارت ديگر، حتي در غرب نيز فلاسفه، متكلمين، فرهيختگان و مؤمنين معتقد و پايبند به اخلاق ديني كم نبوده و نيستند.

4. راقم اين سطور با حدود نيم قرن آشنائي نزديك با غرب و مسافرت­هاي متعدد به تقريباً تمام كشورهاي غربي و ايراد سخنراني در خيلي از مراكز علمي و دانشگاهي آنها و حتي اقامت­هاي كوتاه و بلندمدت در خيلي از آن كشورها هرگز نديده و بلكه حتي نشنيده­ام كه كشوري، ولو به وسعت و گستردگي و پيشرفت آمريكا، در سايه رشد و تعالي و ترقي علم و تكنولوژي همه مسائل و مشكلات روحي – رواني انسان­ها حل­شده و همه گره­هاي حيات فردي و اجتماعي افراد جامعه گشوده شده باشد و بعيد هم مي­داند كه كسي كه از علم و حكمت و داوري و انصاف بهره­اي داشته باشد هرگز چنين ادعايي كند. هر چند كه به هر حال:

متـاع كفر و دين بـي مشتري نـيست               گروهي ايـن گروهي آن پـسندنـد

5. نكته ديگر اينكه بسياري از دين­گريزي و بلكه دين­ستيزي افراد و جوامع در اثر برخورد فرهيختگان و روشنفكران آن جوامع با جنبه­هاي زشت و غيرعقلاني و حتي غيرانساني برخي از شيوه­هاي دينداري و دين­ورزي افراد جاهل و متعصّب و متصلب و برداشت­هاي تند و خشن و افراطي و نوعاً متبحرانه و استبدادي از گوهر پاك و آسماني دين بوده است. به عبارت ديگر:

اسـلام بـه ذات خـود نـدارد عيبـي                 هر عيب كه هست از مسلماني ما است

6. بي­گفتگو بايد تصديق كرد كه امروزه جوامعي مثل؛ اين و سوئيس و كشورهاي اسكانديناوي و بعضي ديگر از كشورهاي اروپائي زندگي مادي و رفاه و آسايش و معيشت و آرامش مردم خود را چنان تامين و تنظيم كرده­اند كه ما تا وضع جوامع خود را بدان درجه از پيشرفت و برخورداري و كمال نسبي نرسانده­ايم بهتر است سكوت اختيار كنيم و مردم را يكسره به «وعده فرداي زاهد» نخوانيم كه از قديم گفته­اند.  «الدنيا مزرعه الاخره»

7. از آن طرف هم، بنده حين احترام براي نظر اين سؤال­كننده عزيز نمي­توانم با اينكه فرموده­اند «آنها موفق­تر» بوده­اند به صورت يك امر كلي و همه جانبه موافق بوده باشم و فكر مي­كنم اموري چون ست­شدن بنيان­هاي خانواده و بي­بندوباري جنسي، مصرف­گرائي افراطي و تخريب منابع طبيعي، علم­گرائي افراطي تا حد سانيتيسم و علم­پرستي، نسبي­كردن امر دين و ابتناء كليساي شيطان و شيطان­پرستي (Satanism)، سوء استفاده از مفاهيم مقدسي همچون آزادي و دموكراسي، دست­اندازي به منابع كشورهاي فقير و جهان سوم و آفريقائي به بهانه تجارت آزاد، تجارت برده­سازي افراد ملل عقب افتاده به بهانه تامين نيروي كار ارزان قيمت و بالاخره تبليغ و ترويج ماديگري و اباحيگري انساني به بهانه نفي تعصبات ديني، همه، به قول كنراد لورنتس در زمره «هشت گناه بزرگ انسان متمدن» (ترجمه دكتر محمود بهزاد، انتشارات زمان، 1340) هستند.

8. سرانجام اينكه تنها وسيله نجات از چاه تن و خروج از زندان جهان و برخورداري از نعمت­هاي عالم جان، دين است و لذا اين حرف­ها هم براي كساني است كه در طلب آن چيزها هستند، چه گفته­اند:

تـو هـاي و هـوي مستان را چه داني                         غـريـو مـي پـرستـان را چـه دانـي

بـه غيـر از عيش تـن عيشي نـكردي                         نـعـيـم عـالـم جـان را چـه دانـي

عبدالرحیم گواهی

02/12/1394

13/رجب/1436

برچسب ها

هیچ برچسبی مرتبط با این پرسش و پاسخ وجود ندارد